بخش ۱۹ - پاسخ معشوق قاصد را بار دیگر
چو با همراز خود همداستان شد
زبان بگشاد و با او همزبان شد
به صد آزرم گفت ای مهربان یار
برو آن خسته دلرا دل بدست آر
که عشقی تازه میافروزدم دل
بر آن بیچارگی میسوزدم دل
از آن آتش که او را در چراغ است
مرا هم بیشتر ز آن در دماغ است
گر او را در ربود از عشق سیلی
مرا هم سوی آن سیل است میلی
ور او را از غم ما خستگیهاست
مرا هم سوی او دلبستگیهاست
دلم گر راست میخواهی بر اوست
که باشد کو نخواهد دوست را دوست
اگر گه گاه نازی مینمودم
عیارش در وفا میآزمودم
کنون باز آمدم زان سرکشیدن
بروی دوستان خنجر کشیدن
ز جور و بیوفائی سیر گشتم
گذشت آن وز سر آن درگذشتم
اگر در راه ما خاری رسیدش
ز ما بر خاطر آزاری رسیدش
به هر آزردنی جانی بیابد
به هر خاری گلستانی بیابد
ز لطف من بخواهش عذر بسیار
بزرمش بگو کای مهربان یار
ترا گر دل به مهرم درناکست
مرا نیز از غمت بیم هلاکست
نمیپردازم از شوقت به کاری
ندارم در جهان غیر از تو یاری
به پایان آمد آن غمها که دیدی
به گنجی کان طلب کردی رسیدی
حدیث وصل ما فردا مینداز
شبستان را ز نامحرم بپرداز
همی بنشین و ما را منتظر باش
مهل کان راز گردد پیش کس فاش
ز بهر نام خود کوشیده بهتر
ز هرکس راز خود پوشیده بهتر
نخفت آن شب ز بس تدبیر کردن
بر او از هر دری تقریر کردن
حکایت از من دیوانه میگفت
همه شب با من این افسانه میگفت
بخش ۱۸ - حدیث گفتن قاصد با معشوق: دگر بار آن فسون پرداز استادبخش ۲۰ - وصف بهار: سحرگاهی که باد صبحگاهی
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو با همراز خود همداستان شد
زبان بگشاد و با او همزبان شد
هوش مصنوعی: وقتی با همراز و همفکر خود همسو و هماهنگ شد، زبانش باز شد و به گفتوگو با او پرداخت.
به صد آزرم گفت ای مهربان یار
برو آن خسته دلرا دل بدست آر
هوش مصنوعی: با شرم و حیا به دوست عزیزم میگویم که برو و دل آن شخص رنجدیده را به دست بیاور.
که عشقی تازه میافروزدم دل
بر آن بیچارگی میسوزدم دل
هوش مصنوعی: من عشقی تازه در دل میافروزم و در عین حال بر روی غم و اندوه خود میسوزم.
از آن آتش که او را در چراغ است
مرا هم بیشتر ز آن در دماغ است
هوش مصنوعی: من از آن شعلهای که در چراغ وجود دارد، بیشتر در درون خود احساس گرما و سوزش میکنم.
گر او را در ربود از عشق سیلی
مرا هم سوی آن سیل است میلی
هوش مصنوعی: اگر او را به عشق خود غرق کند، من نیز تمایلی به سمت آن سیل و عشق دارم.
ور او را از غم ما خستگیهاست
مرا هم سوی او دلبستگیهاست
هوش مصنوعی: اگر او به خاطر غم ما به خستگی دچار شده، من هم به او وابستگیهای عاطفی زیادی دارم.
دلم گر راست میخواهی بر اوست
که باشد کو نخواهد دوست را دوست
هوش مصنوعی: اگر میخواهی دلت آرامش بگیرد، باید به کسی دل بسپاری که دلسوزی برای دوستش نداشته باشد.
اگر گه گاه نازی مینمودم
عیارش در وفا میآزمودم
هوش مصنوعی: اگر گاهی جلوهای از خود نشان میدادم، او را در وفاداریاش آزمایش میکردم.
کنون باز آمدم زان سرکشیدن
بروی دوستان خنجر کشیدن
هوش مصنوعی: حالا دوباره به خاطر آنکه بر دوستانم چیره شوم، بازگشتهام و به آنها بیرحمانه حمله میکنم.
ز جور و بیوفائی سیر گشتم
گذشت آن وز سر آن درگذشتم
هوش مصنوعی: از ظلم و بیوفایی خسته و دلزده شدم، و حالا از همه آنچیزها عبور کردهام و دیگر به آنها اهمیتی نمیدهم.
اگر در راه ما خاری رسیدش
ز ما بر خاطر آزاری رسیدش
هوش مصنوعی: اگر در مسیر ما مشکلی پیش بیاید و کسی از آن صدمه ببیند، این ناراحتی به دل ما میافتد.
به هر آزردنی جانی بیابد
به هر خاری گلستانی بیابد
هوش مصنوعی: هر کسی که درد و رنجی را تحمل کند، در نهایت به آرامش و زیبایی دست خواهد یافت.
ز لطف من بخواهش عذر بسیار
بزرمش بگو کای مهربان یار
هوش مصنوعی: از مهربانی من عذرخواهی زیادی دارم. به او بگو که ای دوست مهربان، از تو پوزش میطلبم.
ترا گر دل به مهرم درناکست
مرا نیز از غمت بیم هلاکست
هوش مصنوعی: اگر دل تو به عشق من علاقهمند نباشد، من هم از غم تو به شدت نگران و هراسانم.
نمیپردازم از شوقت به کاری
ندارم در جهان غیر از تو یاری
هوش مصنوعی: من از شوق تو به هیچ کار دیگری مشغول نیستم و در این دنیا جز تو کسی را ندارم.
به پایان آمد آن غمها که دیدی
به گنجی کان طلب کردی رسیدی
هوش مصنوعی: غمهایی که تجربه کرده بودی به پایان رسید و به گنجی که دنبال آن بودی، دست یافتی.
حدیث وصل ما فردا مینداز
شبستان را ز نامحرم بپرداز
هوش مصنوعی: در فردا درباره داستان وصل ما صحبت خواهیم کرد؛ اما اکنون شب را به دور از چشمان ناخواسته بگذران.
همی بنشین و ما را منتظر باش
مهل کان راز گردد پیش کس فاش
هوش مصنوعی: بنشین و منتظر ما باش، چون ممکن است این راز پیش کسی فاش شود.
ز بهر نام خود کوشیده بهتر
ز هرکس راز خود پوشیده بهتر
هوش مصنوعی: برای دستیابی به نام و شهرت، بهتر از هر کسی تلاش کرده و اسرار خود را به خوبی پنهان کرده است.
نخفت آن شب ز بس تدبیر کردن
بر او از هر دری تقریر کردن
هوش مصنوعی: آن شب به خاطر فکر کردن و تدبیر دربارهاش خوابم نبرد و از هر راهی برای او توضیح دادم.
حکایت از من دیوانه میگفت
همه شب با من این افسانه میگفت
هوش مصنوعی: تمام شب، داستانی از دیوانگی من را برایم روایت میکرد.
حاشیه ها
1393/02/18 10:05
ز لطف من بخواهش عذر بسیار
به آزرمش بگو کای مهربان یار