گنجور

بخش ۱۳ - تمامی سخن معشوق

ترا آن به که راه خویش گیری
شکیبائی در این ره پیش گیری
روی چون عاقلان در خانه زین پس
نگردی این چنین دیوانهٔ کس
مکن با چشم سرمستم دلیری
که از روبه نیاید شیر گیری
مکن با زلف شستم عشقبازی
که این کاری است با لختی درازی
هر آنکس کو نداند پایهٔ خویش
ببازد ناگهان سرمایهٔ خویش
کجا مانند تو مسکین گدائی
رسد در وصل چون من پادشاهی
چه خیزد زین گریبان چاک کردن
فشاندن اشگ و بر سر خاک کردن
نگیرد دستت این آشفته کاری
به کارت ناید این فریاد و زاری
ندارم باک اگر دل گرددت خون
نگیرد در من این نیرنگ و افسون
هر آنکو عشق ورزد درد بیند
سرشکی سرخ و روئی زرد بیند
تو این مسکین بدین بی‌ننگ و نامی
چه جنسی وز کدامانی کدامی
تو ای مجنون که عاشق نام داری
شراب شوق من در جام داری
ترا آن به که با دردم نشینی
که جان در بازی ار رویم ببینی
مگر نشنیده‌ای ای از خرد دور
که پروانه ندارد طاقت نور
برو میساز با اندوه و خواری
که سازد عاشقان را بردباری

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترا آن به که راه خویش گیری
شکیبائی در این ره پیش گیری
هوش مصنوعی: بهتر است که خودت راهی را انتخاب کنی و در این مسیر صبور باشی.
روی چون عاقلان در خانه زین پس
نگردی این چنین دیوانهٔ کس
هوش مصنوعی: از این پس دیگر مانند عاقل‌ها در خانه رفتار نکن و خودت را دیوانه‌وار در اختیار دیگران قرار نده.
مکن با چشم سرمستم دلیری
که از روبه نیاید شیر گیری
هوش مصنوعی: با چشمان مست و شادابم کاری نکن که از روبرو نیامدند، زیرا در این حال قدرت و شجاعت نداری.
مکن با زلف شستم عشقبازی
که این کاری است با لختی درازی
هوش مصنوعی: موهای خود را با عشق و دلکشی بازی نکن، چرا که این کار نیاز به حوصله و زمان زیادی دارد.
هر آنکس کو نداند پایهٔ خویش
ببازد ناگهان سرمایهٔ خویش
هوش مصنوعی: هر کس نتواند ارزش خود را بشناسد، ناگهان دارایی و سرمایه‌اش را از دست خواهد داد.
کجا مانند تو مسکین گدائی
رسد در وصل چون من پادشاهی
هوش مصنوعی: کجا مثل تو کسی پیدا می‌شود که در حالتی از فقر و تنگدستی بتواند به وصالی دست یابد که من در آن مقام پادشاهی را تجربه کرده‌ام؟
چه خیزد زین گریبان چاک کردن
فشاندن اشگ و بر سر خاک کردن
هوش مصنوعی: وقتی که پیراهن را پاره می‌کنیم، تنها اشک ریختن و روی خاک افتادن حاصل آن است.
نگیرد دستت این آشفته کاری
به کارت ناید این فریاد و زاری
هوش مصنوعی: این آشفته‌کاری‌ها دست تو را نمی‌گیرد و این ناله و فریاد بر کارت اثری ندارد.
ندارم باک اگر دل گرددت خون
نگیرد در من این نیرنگ و افسون
هوش مصنوعی: من نگران نیستم اگر دل تو به درد آید؛ چون در من این ترفند و فریب تأثیری نمی‌گذارد.
هر آنکو عشق ورزد درد بیند
سرشکی سرخ و روئی زرد بیند
هوش مصنوعی: هر کسی که به عشق ورزد، مجبور به تحمل درد و رنج خواهد بود و در این مسیر، ممکن است چهره‌اش پژمرده و آزرده شود.
تو این مسکین بدین بی‌ننگ و نامی
چه جنسی وز کدامانی کدامی
هوش مصنوعی: این بیچاره با این وضعیت بی‌حیا و بی‌نام و نشانی، چه نوعی است و از کدام مردم است!
تو ای مجنون که عاشق نام داری
شراب شوق من در جام داری
هوش مصنوعی: ای مجنون، تو که عاشق به شمار می‌روی، در دل خود شوق و عشق را همچون شرابی در جام خود نگه‌داشتی.
ترا آن به که با دردم نشینی
که جان در بازی ار رویم ببینی
هوش مصنوعی: بهتر است تو در کنار من باشی و دردم را حس کنی، زیرا اگر جانم در خطر باشد، این را خواهی دید.
مگر نشنیده‌ای ای از خرد دور
که پروانه ندارد طاقت نور
هوش مصنوعی: آیا نشنیده‌ای که آن که از عقل و درایت دور است، مانند پروانه‌ای است که نمی‌تواند تاب نور را بیاورد؟
برو میساز با اندوه و خواری
که سازد عاشقان را بردباری
هوش مصنوعی: به سوی کسی برو که با غم و رنج زندگی می‌کند، چرا که او می‌تواند به عاشقان صبر و استقامت بیاموزد.