گنجور

شمارهٔ ۴ - در مدح رکن‌الدین عمیدالملک وزیر

خدایگان جهان رکن دین عمیدالملک
توئی که چرخ به جاه تو التجا دارد
قضا به هرچه اشارت کنی مطیع شود
قدر به هرچه رضا باشدت رضا دارد
کسیکه پرتو رای تو در ضمیر آرد
چه التفات به جام جهان نما دارد
به دست هرکه فتد خاک آستانهٔ تو
نظر حرام بود گر به کیمیا دارد
توئی که پشت فلک با همه بلندی قدر
ز بار بر تو پیوسته انحنا دارد
حمایت تو کسی را که در پناه آرد
چه غم ز گردش ایام بی‌حیا دارد
جهان پناها ده سال بیش میگذرد
که بنده نام دعاگوئی شما دارد
نه جز شماش مربی نه جز شما مخدوم
نه جز شما به جهان یار و آشنا دارد
نه جز به لطف تو کان در بیان نمیگنجد
به کس توقع اهلا و مرحبا دارد
نه همچو مردم دیگر به هر کجا که رسد
دری گشاده ببیند سری فرا دارد
ز آستان تو هرگز به هیچ جا نرود
اگرچه پیش وضیع و شریف جا دارد
به عهد چون تو وزیری و این چنین شاهی
روا بود که ورا چرخ در عنا دارد
گهم به سلسله قرض پای بند کند
گهم به منت و افلاس مبتلا دارد
نه خواجه تربیتی میکند مرا هرگز
نه پادشه نظری سوی این گدا دارد
عبید لاجرم اکنون چو دشمن خواجه
نه زر نه جامه نه چادر نه چارپا دارد
نه برگ آنکه تواند ملازمت کردن
نه ساز و آلت و اسباب انزوا دارد
ز بخت خویش برنجم که از نحوست او
همیشه کارک من رو به قهقرا دارد
کمان چرخ به من تیر نکبت اندازد
کمند دهر مرا بستهٔ بلا دارد
ز روزگار فراغت چگونه دارم چشم
چنین که خواجه فراغت ز حال ما دارد
روا بود که چنین خوار و بی‌نوا باشد
کسیکه همچو تو مخدوم و مقتدی دارد
به لطف خاطر یاران و بندگان دریاب
که کار همت یاران باصفا دارد
به وقت فرصت اگر مصلحت بود با شاه
بگو فلان به جنابت امیدها دارد
هزار سال بمان کامران که روح‌الامین
مزید جاه ترا دست در دعا دارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خدایگان جهان رکن دین عمیدالملک
توئی که چرخ به جاه تو التجا دارد
هوش مصنوعی: تو ای پادشاه بزرگ و اساسی دین، بلکه صاحب مقام و منزلتی که آسمان‌ها به عظمت تو پناه می‌آورند.
قضا به هرچه اشارت کنی مطیع شود
قدر به هرچه رضا باشدت رضا دارد
هوش مصنوعی: هر چیزی که بر آن اشاره کنی، سرنوشت به آن پاسخ مثبت می‌دهد و هر چه که مورد رضایت تو باشد، سرنوشت نیز آن را می‌پذیرد.
کسیکه پرتو رای تو در ضمیر آرد
چه التفات به جام جهان نما دارد
هوش مصنوعی: کسی که نور فکر و اندیشه تو را در دل خود برجسته کند، به چه چیزی مانند جام جهان نما توجه دارد؟
به دست هرکه فتد خاک آستانهٔ تو
نظر حرام بود گر به کیمیا دارد
هوش مصنوعی: هر کسی که خاک پای تو به دستش بیفتد، حتی اگر به کیمیا هم تبدیلش کند، نگاه کردن به آن جایز نیست.
توئی که پشت فلک با همه بلندی قدر
ز بار بر تو پیوسته انحنا دارد
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که حتی با وجود بلندی آسمان، بار سنگینی بر دوشت است و به خاطر آن، سر خم کرده‌ای.
حمایت تو کسی را که در پناه آرد
چه غم ز گردش ایام بی‌حیا دارد
هوش مصنوعی: وقتی که تو از کسی حمایت کنی و او در پناه تو باشد، دیگر نباید نگران ناملایمات زمان باشی، چرا که او در امنیت تو است و از مشکلات بی‌پروا خواهد گذشت.
جهان پناها ده سال بیش میگذرد
که بنده نام دعاگوئی شما دارد
هوش مصنوعی: دنیا به مدت ده سال از وجود من می‌گذرد و من همیشه به عنوان یک دعاگو برای شما شناخته می‌شوم.
نه جز شماش مربی نه جز شما مخدوم
نه جز شما به جهان یار و آشنا دارد
هوش مصنوعی: هیچ کسی جز شما را مربی نمی‌دانم، هیچ کسی جز شما را خدمتگزار و سردی را نمی‌شناسم و در جهان هیچ یار و دوستی جز شما ندارم.
نه جز به لطف تو کان در بیان نمیگنجد
به کس توقع اهلا و مرحبا دارد
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که فقط با لطف و محبت تو می‌توان به چیزهایی دست یافت که در کلام نمی‌گنجد. کسی انتظار خوشامدگویی و محبت را ندارد، مگر اینکه از تو باشد.
نه همچو مردم دیگر به هر کجا که رسد
دری گشاده ببیند سری فرا دارد
هوش مصنوعی: او مانند دیگران نیست که هر جا که برود، درهایی برایش باز باشد و سرش را بالا نگه دارد.
ز آستان تو هرگز به هیچ جا نرود
اگرچه پیش وضیع و شریف جا دارد
هوش مصنوعی: هرگز کسی از درگاه تو دور نمی‌شود، حتی اگر در جایگاه‌های بزرگ و کوچک قرار بگیرد.
به عهد چون تو وزیری و این چنین شاهی
روا بود که ورا چرخ در عنا دارد
هوش مصنوعی: در زمانی که وزیر تو اینگونه و پادشاهی چنین باشد، مناسب است که ستاره‌گان بر او برافرازند و به او توجه داشته باشند.
گهم به سلسله قرض پای بند کند
گهم به منت و افلاس مبتلا دارد
هوش مصنوعی: گاهی انسان را به بند قرض می‌کشد و گاهی او را درگیر منت و فقر می‌کند.
نه خواجه تربیتی میکند مرا هرگز
نه پادشه نظری سوی این گدا دارد
هوش مصنوعی: نه آقایی به من توجهی دارد و نه پادشاهی به فکر این گدا است.
عبید لاجرم اکنون چو دشمن خواجه
نه زر نه جامه نه چادر نه چارپا دارد
هوش مصنوعی: عبید اکنون به راستی مانند دشمنی است که چیزی در اختیارد ندارد؛ نه طلا و جواهر، نه لباس و پوشاک، نه چادر و نه چهارپایان.
نه برگ آنکه تواند ملازمت کردن
نه ساز و آلت و اسباب انزوا دارد
هوش مصنوعی: نه برگ درختان می‌تواند همیشه همراهی کند و نه وسایل و ابزارهای جدایی از دیگران را دارد.
ز بخت خویش برنجم که از نحوست او
همیشه کارک من رو به قهقرا دارد
هوش مصنوعی: از سرنوشت خود ناراحتم، چرا که همواره به خاطر بدشانسی‌ام کارهایم به سمت ناکامی پیش می‌رود.
کمان چرخ به من تیر نکبت اندازد
کمند دهر مرا بستهٔ بلا دارد
هوش مصنوعی: دوران زندگی به من سختی و درد می‌دهد و سرنوشت، مرا به زنجیر مشکلات و بلاها گرفتار کرده است.
ز روزگار فراغت چگونه دارم چشم
چنین که خواجه فراغت ز حال ما دارد
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم در زمان آرامش به چنین چیزی فکر کنم، در حالی که کسی که در حال خوشی است، به وضعیت ما توجهی ندارد؟
روا بود که چنین خوار و بی‌نوا باشد
کسیکه همچو تو مخدوم و مقتدی دارد
هوش مصنوعی: این منطقی است که فردی که کسی چون تو را به عنوان پیشوای خود دارد، این‌چنین بی‌چاره و خوار باشد.
به لطف خاطر یاران و بندگان دریاب
که کار همت یاران باصفا دارد
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و لطف دوستان و خدمتگزاران، متوجه باش که تلاش و کوشش یاران واقعی و باوفا چه ارزشی دارد.
به وقت فرصت اگر مصلحت بود با شاه
بگو فلان به جنابت امیدها دارد
هوش مصنوعی: در زمان مناسب، اگر لازم باشد، با پادشاه صحبت کن و به او بگو که کسانی برای تو آرزوهایی دارند.
هزار سال بمان کامران که روح‌الامین
مزید جاه ترا دست در دعا دارد
هوش مصنوعی: هزار سال در خوشی و کامیابی زندگی کن، زیرا فرشته‌ای که به دعا و کمک تو می‌پردازد، در جستجوی افزایش مقام و منزلت توست.