گنجور

شمارهٔ ۳ - در شکایت از قرض

مرا قرض هست و دگر هیچ نیست
فراوان مرا خرج و زر هیچ نیست
جهان گو همه عیش و عشرت بگیر
مرا زین حکایت خبر هیچ نیست
هنر خود ندانم و گر نیز هست
چو طالع نباشد هنر هیچ نیست
عنان ارادت چو از دست رفت
غم و فکر برگ و دگر هیچ نیست
به درگاه او التجا کن عبید
که این رفتن در به در هیچ نیست

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا قرض هست و دگر هیچ نیست
فراوان مرا خرج و زر هیچ نیست
هوش مصنوعی: من چیزی را از دیگران بدهکار هستم و غیر از این هیچ چیز دیگری ندارم. هزینه‌های زیادی برای من وجود دارد، اما هیچ پولی برای پرداخت آن‌ها ندارم.
جهان گو همه عیش و عشرت بگیر
مرا زین حکایت خبر هیچ نیست
هوش مصنوعی: زندگی را با تمام لذت‌ها و خوشی‌هایش بپذیرید، اما من هیچ توجهی به این داستان‌ها ندارم.
هنر خود ندانم و گر نیز هست
چو طالع نباشد هنر هیچ نیست
هوش مصنوعی: اگر من هنری داشته باشم، آن را نمی‌شناسم، و حتی اگر هنری وجود داشته باشد، بدون شانس و تقدیر هیچ ارزشی نخواهد داشت.
عنان ارادت چو از دست رفت
غم و فکر برگ و دگر هیچ نیست
هوش مصنوعی: وقتی که اختیار و اراده‌ات را از دست می‌دهی، دیگر هیچ نگرانی و فکری برایت باقی نمی‌ماند، نه غم و نه چیزی دیگر.
به درگاه او التجا کن عبید
که این رفتن در به در هیچ نیست
هوش مصنوعی: از درگاه خداوند درخواست و حاجت کن، ای عبید، زیرا اینکه در در و دیوار بگردی و به در و دروازه مراجعه کنی، ارزش و جایگاهی ندارد.