گنجور

شمارهٔ ۱۰ - در عبرت

ای عبید این گل صد برگ بر اطراف چمن
هیچ دانی که سحرگاه چرا می‌خندد
با وجود گره غنچهٔ و تنگی دل او
حکمتی هست نه از باد هوا می‌خندد
چون ثبات فلک و کار جهان می‌بیند
به بقای خود و بر غفلت ما می‌خندد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای عبید این گل صد برگ بر اطراف چمن
هیچ دانی که سحرگاه چرا می‌خندد
هوش مصنوعی: این گل زیبا و خوشبو در کنار چمن، در صبح زود به چه دلیلی شادی می‌کند؟ آیا تو می‌دانی چرا چنین حالتی دارد؟
با وجود گره غنچهٔ و تنگی دل او
حکمتی هست نه از باد هوا می‌خندد
هوش مصنوعی: با وجود اینکه غنچه بسته و دل او تنگ است، اما دلیلی وجود دارد که او به خاطر چیزی عمیق‌تر از باد و هوا، می‌خندد.
چون ثبات فلک و کار جهان می‌بیند
به بقای خود و بر غفلت ما می‌خندد
هوش مصنوعی: وقتی که آسمان و تغییرات دنیا را می‌بیند، بر ادامه وجود خود می‌خندد و به بی‌خبری ما طعنه می‌زند.

حاشیه ها

1395/01/06 18:04
کسرا

روحت شاد عبید خان ♥
بسیار زیبا بود
فروردین 1395

1395/07/09 12:10
یوسف

هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه گری
یعنی که نموداست درآیینه صبح
کزعمر شبی گذشت و تو بی خبری