گنجور

غزل شمارهٔ ۷۴

وصل جانان باشدم جان گو مباش
در جهان جز فکر جانان گو مباش
ساکن خلوت سرای انس را
گلشن و بستان و ایوان گو مباش
ما کجا اسباب دنیا از کجا
مور را ملک سلیمان گو مباش
چون ز یزدان هرچه خواهی میدهد
خلعت و انعام سلطان گو مباش
ما گدایانیم ما را چون عبید
مال و جاه و حکم و فرمان گو مباش

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وصل جانان باشدم جان گو مباش
در جهان جز فکر جانان گو مباش
هوش مصنوعی: به وصال محبوب رسیدم، اما ای جان! در این دنیا جز به فکر محبوب نباش.
ساکن خلوت سرای انس را
گلشن و بستان و ایوان گو مباش
هوش مصنوعی: در جایی که انس و آرامش حاکم است، نباید خود را مانند گلشن، باغ یا ایوان معرفی کنی.
ما کجا اسباب دنیا از کجا
مور را ملک سلیمان گو مباش
هوش مصنوعی: ما در کجا هستیم و وسایل دنیا در کجا؛ نباید خود را به چیزهای بی‌ارزش محدود کنیم.
چون ز یزدان هرچه خواهی میدهد
خلعت و انعام سلطان گو مباش
هوش مصنوعی: هر چیزی که از خدا بخواهی به تو عطا می‌شود، بنابراین نیازی نیست نگران باشی و خود را در مقابل سلطان کوچک کن.
ما گدایانیم ما را چون عبید
مال و جاه و حکم و فرمان گو مباش
هوش مصنوعی: ما در حقارت و فقر به سر می‌بریم و نباید به ما از مال و مقام و قدرت و دستورها یاد شود.

حاشیه ها

1389/09/27 16:11
نریمان

بیت آخر مصراع دوم بین "جاه" و "حکم" یک واو جا افتاده است.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.