غزل شمارهٔ ۷۰
با ما نکرد آن بت سرکش وفا هنوز
آخر نشد میانهٔ ما ماجری هنوز
ما خستگان در آتش شوقش بسوختیم
وان شوخ دیده سیر نگشت از جفا هنوز
بعد از هزار درد که بر جان ما نهاد
رحمت نکرد بر دل مسکین ما هنوز
از کوی دوست بیخود و سرگشته میرویم
دل خسته بازمانده و چشم از قفا هنوز
بوسیست خونبهای من و لعل او مرا
صد بار کشت و میندهد خونبها هنوز
دل در شکنج طرهٔ پر پیچ و تاب او
مانده است در کشاکش دام بلا هنوز
مسکین عبید در غم عشقش ز جان و دل
بیگانه گشت و یار نشد آشنا هنوز
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
با ما نکرد آن بت سرکش وفا هنوز
آخر نشد میانهٔ ما ماجری هنوز
هوش مصنوعی: بت زیبا و سرکش با ما وفا نکرد و هنوز داستان ما به پایان نرسیده است.
ما خستگان در آتش شوقش بسوختیم
وان شوخ دیده سیر نگشت از جفا هنوز
هوش مصنوعی: ما که در آتش عشق او سوختیم و خستهایم، او همچنان به ظلم و جفا کردن ادامه میدهد و هیچگاه سیر نمیشود.
بعد از هزار درد که بر جان ما نهاد
رحمت نکرد بر دل مسکین ما هنوز
هوش مصنوعی: بعد از تحمل هزاران درد و رنجی که بر زندگی ما تحمیل شد، هنوز هیچ رحمت و نیکی بر دل بینوا و مظلوم ما نازل نشده است.
از کوی دوست بیخود و سرگشته میرویم
دل خسته بازمانده و چشم از قفا هنوز
هوش مصنوعی: ما از کوی دوست به حالتی سرگشته و بیخود عبور میکنیم. دلمان خسته و ناراحت است و چشمانمان هنوز به عقب نگاه میکنند.
بوسیست خونبهای من و لعل او مرا
صد بار کشت و میندهد خونبها هنوز
هوش مصنوعی: خونی که برای عشق او ریختم، بهای سنگینی است و هر بار که به خاطر این عشق در حال رنج و عذاب هستم، او هیچ گونه جبران یا پاداشی به من نمیدهد.
دل در شکنج طرهٔ پر پیچ و تاب او
مانده است در کشاکش دام بلا هنوز
هوش مصنوعی: دل در تنگنا و پیچیدهگیهای موهای او گم شده و هنوز در شرایط سخت و خطرناک گرفتار مانده است.
مسکین عبید در غم عشقش ز جان و دل
بیگانه گشت و یار نشد آشنا هنوز
هوش مصنوعی: عبید، که فردی بیچاره است، به خاطر عشقش به شدت غمگین و ناامید شده و به نوعی از خود بیگانه شده است، اما هنوز هم معشوقش به او نزدیک نشده و او را نمیشناسد.

عبید زاکانی