غزل شمارهٔ ۶۷
میپزد باز سرم بیهده سودای دگر
میکند خاطر شوریده تمنای دگر
هوس سروقدی گرد دلم میگردد
که ندارد به جهان همسر و همتای دگر
دوش در کوی خودم نعره زنان دیده ز دور
گشته رسوای جهان با دو سه شیدای دگر
گفت کاین شیفته را باز چه حال افتاد است
نیست جز مسکنت و عجز مداوای دگر
چاره صبر است ز سعدی بشنو پند عبید
«سعدی امروز تحمل کن و فردای دگر»
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
میپزد باز سرم بیهده سودای دگر
میکند خاطر شوریده تمنای دگر
هوش مصنوعی: سرم دوباره درگیر افکاری بیفایده است و دل پر از شوق و آرزوهای تازهای میشود که بیهدفاند.
هوس سروقدی گرد دلم میگردد
که ندارد به جهان همسر و همتای دگر
هوش مصنوعی: دل من به شدت مشتاق دیدن محبوبی است که مانند او در دنیا وجود ندارد و هیچ کس دیگری نمیتواند جای او را بگیرد.
دوش در کوی خودم نعره زنان دیده ز دور
گشته رسوای جهان با دو سه شیدای دگر
هوش مصنوعی: دیشب در محله خودم، فریادزنان کسی را از دور دیدم که در چشم مردم دنیا مورد سرزنش قرار گرفته بود، به همراه چند فرد دیگر که عاشق بودند.
گفت کاین شیفته را باز چه حال افتاد است
نیست جز مسکنت و عجز مداوای دگر
هوش مصنوعی: او میگوید که این عاشق چرا اینقدر ضعف و helplessness دارد و حالش چنین است؟ جز این نیست که به شدت ضعیف و درمانده شده است.
چاره صبر است ز سعدی بشنو پند عبید
«سعدی امروز تحمل کن و فردای دگر»
هوش مصنوعی: سعدی به ما میگوید که باید صبر کنیم و تحمل داشته باشیم، زیرا فردا روز بهتری خواهد آمد. عبید هم به همین نکته اشاره میکند که صبر راهحل مشکلات است.
حاشیه ها
1387/10/05 17:01
عبید در این شعر از این غزل سعدی استقبال کرده:
«هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر
که من از دست تو فردا بروم جای دگر
...
بازگویم نه که دوران حیات این همه نیست
سعدی امروز تحمل کن و فردای دگر»

عبید زاکانی