گنجور

غزل شمارهٔ ۶۵

دوش سلطان خیالش باز غوغا کرده بود
ملک جان تاراج و رخت صبر یغما کرده بود
برق شوقش از دهانم شعله میزد هر زمان
و آتش سودای او قصد سویدا کرده بود
دیده‌ام دریای خونست و من اندر حیرتم
تا خیالش چون گذر بر راه دریا کرده بود
گرچه میزد یار ما لاف وفاداری دل
عاقبت بشکست پیمانی که با ما کرده بود
جان ز من میخواست لعلش در بهای بوسه‌ای
بی‌تکلف مختصر چیزی تمنا کرده بود
دردها چون دیر شد نومید روی از ما بتافت
هر که روزی دردمندی را مداوا کرده بود
گر عبید از عشق دم زد پیش از این معذور دار
کین گناهی نیست کان بیچاره تنها کرده بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش سلطان خیالش باز غوغا کرده بود
ملک جان تاراج و رخت صبر یغما کرده بود
هوش مصنوعی: شب گذشته، خیال سلطان در ذهنم به هم ریخته و غوغایی به پا کرده بود، به طوری که روح و جانم را غارت کرده و صبر و آرامش را از من گرفته بود.
برق شوقش از دهانم شعله میزد هر زمان
و آتش سودای او قصد سویدا کرده بود
هوش مصنوعی: هر لحظه شعله‌ی شوق او از کلامم نمایان می‌شد و آتش تمایل به او در درونم شعله‌ور بود.
دیده‌ام دریای خونست و من اندر حیرتم
تا خیالش چون گذر بر راه دریا کرده بود
هوش مصنوعی: در اینجا بیان شده است که شخصی در حال تماشای یک دریا از خون است و از تماشای آن در حیرت و شگفتی به سر می‌برد. او در تعجب است که چطور تصوری از این وضعیت به ذهن او آمده و آن را تجربه کرده است، انگار که آن خیال به آرامی از طریق دریا عبور کرده است.
گرچه میزد یار ما لاف وفاداری دل
عاقبت بشکست پیمانی که با ما کرده بود
هوش مصنوعی: با اینکه محبوب ما درباره وفاداری خود سخن می‌گفت، اما در نهایت، عهد و پیمانی که با ما بسته بود را شکاند.
جان ز من میخواست لعلش در بهای بوسه‌ای
بی‌تکلف مختصر چیزی تمنا کرده بود
هوش مصنوعی: روح من به خاطر زیبایی عشقش فقط یک بوسه ساده و بی‌زخرف خواسته بود.
دردها چون دیر شد نومید روی از ما بتافت
هر که روزی دردمندی را مداوا کرده بود
هوش مصنوعی: دردها زمان زیادی طول کشیدند و باعث ناامیدی ما شدند، به طوری که هر کسی که روزی به دیگران در درمان دردهایشان کمک کرده بود، دیگر رو از ما برگرداند.
گر عبید از عشق دم زد پیش از این معذور دار
کین گناهی نیست کان بیچاره تنها کرده بود
هوش مصنوعی: اگر عبید پیش از این درباره عشق سخن گفته، او را مشمول عذر قرار بده، چون این کار گناهی ندارد، زیرا او مجبور بوده و تنها بوده است.