گنجور

غزل شمارهٔ ۶۱

باز ترک عهد و پیمان کرده بود
کشتن ما بر دل آسان کرده بود
دشمنانم بد همی گفتند و او
گوش با گفتار ایشان کرده بود
زلف مشکینش پریشان گشته بود
بس که خاطرها پریشان کرده بود
تا شنیدم آتشی در من فتاد
آنکه بی ما عزم بستان کرده بود
نالهٔ دلسوز ما چون گوش کرد
رحمتی در کار یاران کرده بود
گفت با بیچارگان صلحی کنیم
بخت ما بازش پشیمان کرده بود
خاطرش ناگه برنجید از عبید
بی‌گناهی کان مسلمان کرده بود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز ترک عهد و پیمان کرده بود
کشتن ما بر دل آسان کرده بود
هوش مصنوعی: او دوباره پیمان را شکسته بود و برایش کشتن ما آسان شده بود.
دشمنانم بد همی گفتند و او
گوش با گفتار ایشان کرده بود
هوش مصنوعی: دشمنان من بدی‌ها را درباره‌ام می‌گفتند و او به سخنان آن‌ها گوش داده بود.
زلف مشکینش پریشان گشته بود
بس که خاطرها پریشان کرده بود
هوش مصنوعی: زلف سیاه و زیبا او به حدی نامرتب و آشفته شده بود که دل‌ها و افکار بسیاری را متزلزل کرده بود.
تا شنیدم آتشی در من فتاد
آنکه بی ما عزم بستان کرده بود
هوش مصنوعی: زمانی که شنیدم شعله‌ای در وجودم افروخته شده، به یاد کس افتادم که بدون ما به سوی بستان رفته بود.
نالهٔ دلسوز ما چون گوش کرد
رحمتی در کار یاران کرده بود
هوش مصنوعی: صدا و نالهٔ دل‌سوز ما که به گوش رسید، باعث شد که رحمت و لطفی از جانب خداوند بر دوستان نازل شود.
گفت با بیچارگان صلحی کنیم
بخت ما بازش پشیمان کرده بود
هوش مصنوعی: گفتیم با انسان‌های محروم و نیازمند دوستی و توافقی برقرار کنیم، اما مقدر ما باعث شد که از این تصمیم پشیمان شویم.
خاطرش ناگه برنجید از عبید
بی‌گناهی کان مسلمان کرده بود
هوش مصنوعی: ناگهان خاطر او از کردار بی‌گناهی عبید آزرده شد، چرا که او مسلمان شده بود.