گنجور

غزل شمارهٔ ۶۰

یار پیمان شکنم با سر پیمان آمد
دل پر درد مرا نوبت درمان آمد
این چه ماهیست که کاشانهٔ ما روشن کرد
وین چه شمعیست که بازم به شبستان آمد
بخت باز آمد و طالع در دولت بگشاد
مدعی رفت و مرا کار به سامان آمد
می بیارید که ایام طرب روی نمود
گل بریزید که آن سرو خرامان آمد
از سر لطف ببخشود بر احوال عبید
مگرش رحم بدین دیدهٔ گریان آمد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یار پیمان شکنم با سر پیمان آمد
دل پر درد مرا نوبت درمان آمد
هوش مصنوعی: دوست وفادارم که عهد را شکست، با سر و دل به ملاقات من آمده است و حالا وقتی است که درد قلبی‌ام را درمان کنم.
این چه ماهیست که کاشانهٔ ما روشن کرد
وین چه شمعیست که بازم به شبستان آمد
هوش مصنوعی: این ماه چه خاصیتی دارد که خانه ما را روشن کرده و این شمع چه نوری دارد که دوباره به تاریکی شب بازگشته است؟
بخت باز آمد و طالع در دولت بگشاد
مدعی رفت و مرا کار به سامان آمد
هوش مصنوعی: بخت و شانس دوباره به من روی آورد و فرصت مناسبی برای من فراهم شد. حالا کسی که مزاحم من بود رفت و کارهای من به سامان و به خوبی پیش می‌رود.
می بیارید که ایام طرب روی نمود
گل بریزید که آن سرو خرامان آمد
هوش مصنوعی: شراب بیاورید چون روزهای شادی و نشاط فرا رسیده است، گل‌ها را بریزید چرا که آن جوان خوش‌برخواب و دلربا آمده است.
از سر لطف ببخشود بر احوال عبید
مگرش رحم بدین دیدهٔ گریان آمد
هوش مصنوعی: بخشش و لطفی که نسبت به عبید نشان داده شد، شاید به دلیل دلسوزی و دیدن حال او باشد که در عسرت و غم به سر می‌برد و چشمانش پر از اشک است.