غزل شمارهٔ ۵۳
ز سوز عشق من جانت بسوزد
همه پیدا و پنهانت بسوزد
ز آه سرد و سوز دل حذر کن
که اینت بفسرد آنت بسوزد
مبر نیرنگ و دستان پیش او کو
به صد نیرنگ و دستانت بسوزد
به دست خویشتن شمعی نیفروز
که در ساعت شبستانت بسوزد
چه داری آتشی در زیر دامان
کز آن آتش گریبانت بسوزد
دل اندر وصل من بستی و ترسم
که ناگه تاب هجرانت بسوزد
ندارد سودت آنگاهی که یابی
عبید آن نامسلمانت بسوزد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز سوز عشق من جانت بسوزد
همه پیدا و پنهانت بسوزد
هوش مصنوعی: عشق من به قدری سوزناک است که همه وجودت، چه در ظاهر و چه در باطن، در آتش آن بسوزد.
ز آه سرد و سوز دل حذر کن
که اینت بفسرد آنت بسوزد
هوش مصنوعی: از آه سرد و احساس درد دل دوری کن، چون این احساس تو را پژمرده میکند و دل تو را میسوزاند.
مبر نیرنگ و دستان پیش او کو
به صد نیرنگ و دستانت بسوزد
هوش مصنوعی: به او نیرنگ و تقلب نزن، زیرا او کسی است که با هزاران ترفند و فریب، تو را در آتش میسوزاند.
به دست خویشتن شمعی نیفروز
که در ساعت شبستانت بسوزد
هوش مصنوعی: خودت نگذار که شعلهای روشن کنی، چون ممکن است در شب تاریک زندگیات خاموش شود.
چه داری آتشی در زیر دامان
کز آن آتش گریبانت بسوزد
هوش مصنوعی: چرا آتش زیر دامن خود را نادیده میگیری، در حالی که آتش میتواند گریبانت را بسوزاند؟
دل اندر وصل من بستی و ترسم
که ناگه تاب هجرانت بسوزد
هوش مصنوعی: دل تو به محبت من وابسته شده و من نگرانم که ناگهان در اثر دوری، تحمل دوری از تو برایم سخت شود.
ندارد سودت آنگاهی که یابی
عبید آن نامسلمانت بسوزد
هوش مصنوعی: هیچ فایدهای برای تو نخواهد داشت اگر در زمان رسیدن به این نتیجه، متوجه شوی که عبید، آن کافر، به تو آسیبی رسانده است.

عبید زاکانی