غزل شمارهٔ ۳۹
دوش اشکم سر به جیحون میکشید
دل بدان زلفین شبگون میکشید
ناتوان شخص ضعیفم هر زمان
اشکریزان ناله را چون میکشید
گاه اشکش سوی صحرا میدواند
گاه آهش سوی گردون میکشید
ناگهان خیل خیالش بر سرم
لشکر از بهر شبیخون میکشید
دید آن چشم بلابین دمبهدم
تا گریبان جامه در خون میکشید
آستین بر زد خیالش تا به روز
رخت از آن دریا به هامون میکشید
غمزهاش تیری که میزد بر عبید
لعل او پیکانش بیرون میکشید
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش اشکم سر به جیحون میکشید
دل بدان زلفین شبگون میکشید
هوش مصنوعی: دیروز، اشکهایم به شدت از چشمانم بیرون میریخت و دل من به خاطر موهای تیره و دلربای او به درد میآمد.
ناتوان شخص ضعیفم هر زمان
اشکریزان ناله را چون میکشید
هوش مصنوعی: من همیشه در حال گریه و ناله دردمند و ناتوان هستم.
گاه اشکش سوی صحرا میدواند
گاه آهش سوی گردون میکشید
هوش مصنوعی: گاهی اشک او به سمت بیابان روانه میشود و گاهی آهش به سوی آسمان میرود.
ناگهان خیل خیالش بر سرم
لشکر از بهر شبیخون میکشید
هوش مصنوعی: ناگهان گروهی از خیالاتش به سرم هجوم آوردند و آمادهی حمله بودند.
دید آن چشم بلابین دمبهدم
تا گریبان جامه در خون میکشید
هوش مصنوعی: چشم او هر لحظه به صورت من خیره میشود و مانند کسی که لباسش را به خون آغشته کند، به من آسیب میزند.
آستین بر زد خیالش تا به روز
رخت از آن دریا به هامون میکشید
هوش مصنوعی: در این بیت، تصویری از دختری با آرزوهای بزرگ به تصویر کشیده میشود که با شجاعت و عزم راسخ، به سوی آیندهای روشن و امیدبخش حرکت میکند. او در حال رسیدن به هدفش است و با انرژی و انگیزه، تلاش میکند تا به خواستههایش برسد. در این مسیر، او از چالشها عبور میکند و در نهایت به موفقیت نزدیک میشود.
غمزهاش تیری که میزد بر عبید
لعل او پیکانش بیرون میکشید
هوش مصنوعی: چشمک او مانند تیری است که بر قلب عاشق مینشیند و زیبایی او چنان دلرباست که به هر طرف شلیک میکند.

عبید زاکانی