گنجور

غزل شمارهٔ ۳۷

نقش روی توام از پیش نظر می‌نرود
خاطر از کوی توام جای دگر می‌نرود
تا بدیدم لب شیرین تو دیگر زان روز
بر زبانم سخن شهد و شکر می‌نرود
عارض و زلف دو تا شیفته کردند مرا
هرگزم دل به گل و سنبل تر می‌نرود
مستی و عاشقی از عیب بود گو میباش
«در من این عیب قدیم است و بدر می‌نرود»
دوستان از می و معشوق نداریدیم باز
«که مرا بی می و معشوق بسر می‌نرود»
غم عشقش ز دل خستهٔ بیچاره عبید
گوشه‌ای دارد از آنجا به سفر می‌نرود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نقش روی توام از پیش نظر می‌نرود
خاطر از کوی توام جای دگر می‌نرود
هوش مصنوعی: تصویر زیبای تو همواره در ذهن من باقی می‌ماند و افکارم هیچگاه از محلی که تو در آن هستی دور نمی‌شود.
تا بدیدم لب شیرین تو دیگر زان روز
بر زبانم سخن شهد و شکر می‌نرود
هوش مصنوعی: زمانی که لب‌های شیرین تو را دیدم، از آن روز به بعد هیچ کلامی که شیرینی و لطافتی مانند شهد و شکر داشته باشد، از زبانم جاری نمی‌شود.
عارض و زلف دو تا شیفته کردند مرا
هرگزم دل به گل و سنبل تر می‌نرود
هوش مصنوعی: موها و زیبایی او به قدری مرا شیفته کرده که هرگز دل من به گل و سنبل نمی‌رسد.
مستی و عاشقی از عیب بود گو میباش
«در من این عیب قدیم است و بدر می‌نرود»
هوش مصنوعی: عاشقی و مستی بد نیست، اما بدان که این مشکل در من همیشه وجود داشته و هرگز برطرف نخواهد شد.
دوستان از می و معشوق نداریدیم باز
«که مرا بی می و معشوق بسر می‌نرود»
هوش مصنوعی: دوستان، نمی‌توانم بدون شراب و محبوبم زندگی کنم، زیرا زندگی‌ام بدون این‌ها معنا ندارد.
غم عشقش ز دل خستهٔ بیچاره عبید
گوشه‌ای دارد از آنجا به سفر می‌نرود
هوش مصنوعی: عشق او دل بیچاره‌ام را در غم فرورفت و حالا دیگر هیچ انگیزه‌ای برای سفر و دور شدن از این درد ندارم.

حاشیه ها

1395/04/08 04:07
ارسلان دلخواه

دو مصرع در گیومه، تضمین از سعدی است.