غزل شمارهٔ ۳۴
دلم ز عشق تبرا نمیتواند کرد
صبوری از رخ زیبا نمیتواند کرد
غم از درون دل من برون نمیآید
که ترک مسکن و ماوی نمیتواند کرد
بروی خوب مرا دیده روشنست ولی
به هیچ وجه مهیا نمیتواند کرد
برفت دوش خیالش ز چشم من چه کند
مقام بر لب دریا نمیتواند کرد
به صبر کام توان یافتن ولیک چه سود
چو صبر در دل ما جا نمیتواند کرد
عبید گه گهی از بهر مصلحت میگفت
که توبه میکند اما نمیتواند کرد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلم ز عشق تبرا نمیتواند کرد
صبوری از رخ زیبا نمیتواند کرد
هوش مصنوعی: دل من از عشق به کسی نمیتواند خود را بیتاب و بیقرار نکند و نمیتواند به خاطر زیبایی روی او، صبر کند.
غم از درون دل من برون نمیآید
که ترک مسکن و ماوی نمیتواند کرد
هوش مصنوعی: غم من از دل بیرون نمیآید، چرا که نمیتوانم جایی را ترک کنم و از مکانی که در آن زندگی میکنم جدا شوم.
بروی خوب مرا دیده روشنست ولی
به هیچ وجه مهیا نمیتواند کرد
هوش مصنوعی: چهره زیبا و درخشان تو به وضوح در برابر من است، اما هیچگونه امکان ندارد که بتوانی آن را به حقیقت نزدیک کنی.
برفت دوش خیالش ز چشم من چه کند
مقام بر لب دریا نمیتواند کرد
هوش مصنوعی: در شب گذشته خیال او از جلوی چشمانم رفت و من نمیتوانم در چنین حالتی بر لب دریا آرامشی بیابم.
به صبر کام توان یافتن ولیک چه سود
چو صبر در دل ما جا نمیتواند کرد
هوش مصنوعی: با صبر میتوان به خواستهها رسید، اما چه فایده اگر صبر نتواند در دل ما جای بگیرد؟
عبید گه گهی از بهر مصلحت میگفت
که توبه میکند اما نمیتواند کرد
هوش مصنوعی: عبید گاهی به دلایل مصلحتی میگفت که توبه میکند، اما در واقع نمیتواند توبه کند.