گنجور

غزل شمارهٔ ۳۳

نسیم خاک مصلی و آب رکن آباد
غریب را وطن خویش می برد از یاد
زهی خجسته مقامی و جانفزا ملکی
که باد خطهٔ عالیش تا ابد آباد
به هر طرف که روی نغمه می کند بلبل
به هر چمن که رسی جلوه می کند شمشاد
به هر که درنگری شاهدیست چون شیرین
به هر که برگذری عاشقیست چون فرهاد
در این دیار دلم شهر بند دلداریست
که جان به طلعت او خرمست و خاطر شاد
سرم هوای وطن می پزد ولیک دلم
ز بند زلف سیاهش نمی شود آزاد
ز جور سنبل کافر مزاج او افغان
ز دست نرگس جادو فریب او فریاد
غنیمتست غنیمت شمار فرصت عیش
که تن ضعیف نهاد است و عمر بی‌بنیاد
بگیر دامن یاری و هرچه خواهی کن
بنوش بادهٔ صافی و هرچه بادا باد
به سوی باده و می میل کن که میگویند
« جهان بر آب نهاده است و آدمی بر باد»
خوشست ناز و نعیم جهان ولی چو عبید
« غلام همت آنم که دل بر او ننهاد »

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نسیم خاک مصلی و آب رکن آباد
غریب را وطن خویش می برد از یاد
هوش مصنوعی: نسیم خنک و خوشایند از مرکز نماز و آب زلال رکن‌آباد، یاد وطن را از ذهن آدمی می‌زداید و او را به عالم دیگری می‌برد.
زهی خجسته مقامی و جانفزا ملکی
که باد خطهٔ عالیش تا ابد آباد
هوش مصنوعی: چه نیکو و مبارک است جای تو و روح‌بخش است. ای ملکی که وزش بادهای بلندپایه‌ات تا همیشه موجب آبادانی این سرزمین خواهد بود.
به هر طرف که روی نغمه می کند بلبل
به هر چمن که رسی جلوه می کند شمشاد
هوش مصنوعی: بلبل در هر سمتی که پرواز کند، آواز سر می‌دهد و زیبایی شمشاد در هر باغی که بروید، به چشم می‌آید.
به هر که درنگری شاهدیست چون شیرین
به هر که برگذری عاشقیست چون فرهاد
هوش مصنوعی: هر کس که به او نگاه کنی، شاهدی زیبا و دلربا مانند شیرین دارد و هر کس که از کنار او بگذری، عاشقی را می‌بینی مانند فرهاد.
در این دیار دلم شهر بند دلداریست
که جان به طلعت او خرمست و خاطر شاد
هوش مصنوعی: در این سرزمین، دل من به محبت کسی وابسته است که وجودش باعث خوشحالی و شادابی جانم می‌شود.
سرم هوای وطن می پزد ولیک دلم
ز بند زلف سیاهش نمی شود آزاد
هوش مصنوعی: سرم به یاد وطن می‌چرخد، اما دل من به خاطر زلف سیاه او هیچ‌گاه رها نخواهد شد.
ز جور سنبل کافر مزاج او افغان
ز دست نرگس جادو فریب او فریاد
هوش مصنوعی: از ظلم و ستم سنبل، حال او بسیار ناراحت‌کننده است و از تأثیر نرگس، که جادوگری فریبنده است، به شدت ناله می‌کند.
غنیمتست غنیمت شمار فرصت عیش
که تن ضعیف نهاد است و عمر بی‌بنیاد
هوش مصنوعی: فرصت لذت بردن از زندگی را غنیمت بدان، زیرا بدن ما ضعیف است و عمرمان پایدار نیست.
بگیر دامن یاری و هرچه خواهی کن
بنوش بادهٔ صافی و هرچه بادا باد
هوش مصنوعی: دست یار را بگیر و هر کار که می‌خواهی انجام بده، باده‌ای صاف بنوش و به هر چه پیش می‌آید، بی‌توجه باش.
به سوی باده و می میل کن که میگویند
« جهان بر آب نهاده است و آدمی بر باد»
هوش مصنوعی: به شراب و لذت‌های زندگی روی بیاور، زیرا گفته‌اند که دنیا بر آب است و انسان بر باد.
خوشست ناز و نعیم جهان ولی چو عبید
« غلام همت آنم که دل بر او ننهاد »
هوش مصنوعی: زیبایی و لذت‌های دنیا خوشایند است، اما من مانند عبید، بنده کسی هستم که تمام دل و وجودم را به او سپردم و به چیزهای زودگذر دنیا توجهی ندارم.

حاشیه ها

1387/10/05 17:01

مصرعهای دوم بیتهای آخر و یکی به آخر مانده نقل قول از قصیده‏ای از سعدی است با این مطلع:
«جهان بر آب نهادست و زندگی بر باد
غلام همت آنم که دل بر او ننهاد»

1389/09/23 11:11
نریمان

بیت ما قبل آخر مصراع اول "باد"ا شتباه نگارشی است و "باده" درست است.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1392/03/17 17:06
ناشناس

نسیم باد مصلی و آب رکن آباد غریب را وطن خویش میبرد از یاد