گنجور

غزل شمارهٔ ۲۷

بیش از این برگ فراق رخ جانانم نیست
بیش از این قوت سرپنجهٔ هجرانم نیست
کرده‌ام عزم سفر بو که میسر گردد
میکنم فکر و جز این چاره و درمانم نیست
روی در کعبهٔ جان کرده به سر می‌پویم
غمی از بادیه و خار مغیلانم نیست
سیل گو راه در او بند به خوناب سرشک
غرق طوفان شده اندیشهٔ بارانم نیست
سر اگر میرود از دست بهل تا برود
سر سودای سر بی سر و سامانم نیست
حسرت دیدن یاران جگرم سوخت عبید
بیش از این طاقت نادیدن یارانم نیست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیش از این برگ فراق رخ جانانم نیست
بیش از این قوت سرپنجهٔ هجرانم نیست
هوش مصنوعی: دیگر نمی‌توانم بیشتر از این دوری جدایی معشوقم را تحمل کنم. حس جدایی و دوری از او بیش از این برایم طاقت‌فرسا شده است.
کرده‌ام عزم سفر بو که میسر گردد
میکنم فکر و جز این چاره و درمانم نیست
هوش مصنوعی: من تصمیم به سفر گرفته‌ام تا به مقصد برسم و برای این کار به فکر و تدبیر هستم، و جز این راهی برای رسیدن به هدفم ندارم.
روی در کعبهٔ جان کرده به سر می‌پویم
غمی از بادیه و خار مغیلانم نیست
هوش مصنوعی: در کعبه‌ی وجود، به دنبال عشق و معرفت هستم و هیچ نگرانی از سختی‌ها و مشکلات مسیر ندارم.
سیل گو راه در او بند به خوناب سرشک
غرق طوفان شده اندیشهٔ بارانم نیست
هوش مصنوعی: سرازیر شدن سیل، راه را در خود مسدود کرده و اشک‌ها مانند خون ویرانگر شده‌اند. به طوری که تفکر و اندیشه‌ام در این طوفان و باران غرق شده است و دیگر نمی‌توانم فکر کنم.
سر اگر میرود از دست بهل تا برود
سر سودای سر بی سر و سامانم نیست
هوش مصنوعی: اگر سرم از دست می‌رود، نگران نباشید، بگذارید برود؛ چون هیچ امیدی به آرامش و سامان نداشته‌ام.
حسرت دیدن یاران جگرم سوخت عبید
بیش از این طاقت نادیدن یارانم نیست
هوش مصنوعی: آرزو و اشتیاق دیدن دوستانم باعث می‌شود که قلبم به شدت درد کند. دیگر نمی‌توانم بیشتر از این دوری و نادیدن آنها را تحمل کنم.

حاشیه ها

1389/08/21 12:11
نریمان

در بیت دوم مصراع اول کلمۀ "مسیر" اشتباه نگارشی و "میسر" صحیح است.
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1401/11/18 12:02
فاطمه یاوری

غرق طوفان شده اندیشه ی بارانم نیست:)

_ سعدی هم یجا میگه: غرقه در نیل چه اندیشه کند باران را؟_

سر سودای سر بی سر و سامانم نیست:))))