گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - در مدح جلال‌الدین شاه شجاع مظفری و فتح اصفهان

صباح عید و رخ یار و روزگار شباب
خروش چنگ و لب زنده‌رود و جام شراب
هوای دلبر و غوغای عشق و آتش شوق
نوای بربط و آواز عود و بانگ رباب
نوید فتح صفاهان و مژدهٔ اقبال
نشان بخت بلند و امید فتح‌الباب
دماغ باده‌گساران ز خرّمی در جوش
درون مهرپرستان ز عاشقی در تاب
نشاط در دل و می در کف و طرب در جان
نگار سرخوش و ما بیخود و ندیم خراب
زهی نمونهٔ دولت زهی نشانهٔ بخت
دگر چه باشد ازین بیش عیش را اسباب
غنیمتست غنیمت شمار فرصت عیش
ز باده دست مدار و ز عیش روی متاب
به پیش خود بنشان شاهدان شیرین‌کار
که با شکردهنان خوش بوَد سؤال و جواب
بنوش جام می‌ای جان نازنین عبید
شتاب می‌کند این عمر نازنین دریاب
به بزم شاه جهان عیش ران و شادی کن
خدایگان جهان آفتاب عالم‌تاب
جلال دولت و دین تاج‌بخش تخت‌نشین
سپهر مهر و سخا پادشاه عرش جناب
سریربخشِ ممالک‌ستانِ کشورگیر
جهان‌گشای جوان‌دولتِ سعادت‌یاب
به نوک نیزه برآرد ز قعر نیل نهنگ
به زخم تیر در آرد ز اوج ابر عقاب
شدست فتنه در ایّام پادشاهی او
چو چشم بخت بداندیشِ جاهِ او در خواب
جهان‌پناها بر آستان دولت تو
سپهر حاجبِ بارست و مشتری بَوّاب
ببسته خدمت صدر ترا صدور میان
نهاده طاعت امر ترا ملوک رقاب
علوِّ قدر تو جائیست از معارج جاه
که وهم تیزقدم در نیایدش پایاب
به پیش بحر سخای تو بحر جود محیط
چو پیش بحر محیطست لعمه‌های سراب
مثال روی تو و آفتاب چنانک
حدیث نور تجلی و پرتو مهتاب
فلک ز فرِّ تو اندوخته شکوه و جلال
خرد ز رای تو آموخته صلاح و صواب
هم از مهابت خشم تو کوه در لرزه
هم از خجالت دست تو بحر در غرقاب
چکان ز تیغ تو خون عدوست پنداری
مگر که قطرهٔ خون میچکد ز قطر سحاب
خدایگانا از پرتو عنایت تو
که باد سایهٔ او مستدام بر احباب
بر آسمان تو گشتم مقیم و دولت گفت :
«نزلت خیر مقام وجدت خیر مآب»
همیشه تا فکند دست صبح وقت سحر
ز تاب شعلهٔ خورشید بر سپهر طناب
طناب عمر ترا امتداد چندان باد
که حصر آن نکند فهم تا به روز حساب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صباح عید و رخ یار و روزگار شباب
خروش چنگ و لب زنده‌رود و جام شراب
هوش مصنوعی: صبح روز عید است و چهره محبوب درخشان، دوران جوانی سرشار از نشاط و زندگیست. صدای ساز و نغمه‌های شاداب به همراه رود زنده و لیوان شراب، همه نشان از شادی و سرزندگی دارد.
هوای دلبر و غوغای عشق و آتش شوق
نوای بربط و آواز عود و بانگ رباب
هوش مصنوعی: مشتاقی برای دیدار محبوب و هیاهوی عشق، شعله‌ای از اشتیاق که با نغمه‌های بربط و آواز عود و صدای رباب همراه است.
نوید فتح صفاهان و مژدهٔ اقبال
نشان بخت بلند و امید فتح‌الباب
هوش مصنوعی: خبر پیروزی در صفاهان و بشارت خوشبختی، نشانه‌ نیکبختی و امید به دستیابی به موفقیت‌های بزرگ است.
دماغ باده‌گساران ز خرّمی در جوش
درون مهرپرستان ز عاشقی در تاب
هوش مصنوعی: باده‌گساران به خاطر شادی و خوشحالی درخودشان احساس شادابی می‌کنند، در حالی که عاشقان که به عشق مشغولند، از شور و شوق در درونشان به شدت داغ و پرشور هستند.
نشاط در دل و می در کف و طرب در جان
نگار سرخوش و ما بیخود و ندیم خراب
هوش مصنوعی: دلشاد و سرزنده هستیم و در دستمان شراب داریم، روحمان شاد است. دوست زیبای ما خوشحال است و ما در حال مستی و خوشگذرانی هستیم.
زهی نمونهٔ دولت زهی نشانهٔ بخت
دگر چه باشد ازین بیش عیش را اسباب
هوش مصنوعی: چه خوشا سرنوشت و چه نیکو نشانهٔ خوشبختی! دیگر چه چیزی می‌تواند بیشتر از این خوشی و لذت را فراهم کند؟
غنیمتست غنیمت شمار فرصت عیش
ز باده دست مدار و ز عیش روی متاب
هوش مصنوعی: زمان را غنیمت شمار و از لذت‌های زندگی غافل نشو. از نوشیدن باده و شادی‌های دنیا دست برندار و از لذت‌ها روی برمگردان.
به پیش خود بنشان شاهدان شیرین‌کار
که با شکردهنان خوش بوَد سؤال و جواب
هوش مصنوعی: افرادی را که زیبا و شیرین‌زبان هستند نزد خود بنشان و از آن‌ها بخواه که در مباحثه و گفت‌وگو به جای سوال و جواب، مانند شیرینی‌خوران، خوش‌بو و لذت‌بخش باشند.
بنوش جام می‌ای جان نازنین عبید
شتاب می‌کند این عمر نازنین دریاب
هوش مصنوعی: جام می را بنوش ای جان عزیز، زیرا عمر باارزش ما به سرعت در حال گذر است، پس این لحظه را غنیمت شمار.
به بزم شاه جهان عیش ران و شادی کن
خدایگان جهان آفتاب عالم‌تاب
هوش مصنوعی: در محفل پادشاه جهان خوش بگذران و شاد باشید؛ خداوندگاران جهان همچون خورشید روشنایی‌بخش هستند.
جلال دولت و دین تاج‌بخش تخت‌نشین
سپهر مهر و سخا پادشاه عرش جناب
هوش مصنوعی: بیت به توصیف شخصیتی برجسته و با عظمت می‌پردازد که به دلیل مقام و مقام‌اش، به عنوان تاج و نشان حکومت و دین شناخته می‌شود. این فرد در سطحی عالی از بزرگواری و سخاوت قرار دارد و همچون پادشاهی بزرگ بر بالای عرش و در آسمان می‌درخشد.
سریربخشِ ممالک‌ستانِ کشورگیر
جهان‌گشای جوان‌دولتِ سعادت‌یاب
هوش مصنوعی: پادشاهی که به کشورها فرمان می‌راند و سرزمین‌ها را اداره می‌کند، جوانی پرتوان و خوشبخت است که به سعادت دست یافته است.
به نوک نیزه برآرد ز قعر نیل نهنگ
به زخم تیر در آرد ز اوج ابر عقاب
هوش مصنوعی: نهنگ بزرگ در عمق نیل با نوک نیزه‌ای بیرون آورده می‌شود و عقاب با تیر زخم خورده از بلندی ابر به زمین می‌افتد.
شدست فتنه در ایّام پادشاهی او
چو چشم بخت بداندیشِ جاهِ او در خواب
هوش مصنوعی: در دوران سلطنت او آشوب و فتنه به وجود آمد، مانند اینکه شانس بد در خواب‌های او تصویر می‌شود.
جهان‌پناها بر آستان دولت تو
سپهر حاجبِ بارست و مشتری بَوّاب
هوش مصنوعی: درهای عالم به روی دولت و قدرت تو گشوده شده است، به‌طوری‌که آسمان به‌عنوان نگهبان و مشتری به‌عنوان دربان در خدمت تو هستند.
ببسته خدمت صدر ترا صدور میان
نهاده طاعت امر ترا ملوک رقاب
هوش مصنوعی: بسته‌ای بر خدمت صدر تو، در میان قرار داده‌ام که اطاعت از فرمان تو بر گردن پادشاهان است.
علوِّ قدر تو جائیست از معارج جاه
که وهم تیزقدم در نیایدش پایاب
هوش مصنوعی: قدرت و جایگاه تو آن‌قدر بلند و والاست که حتی تخیل و اندیشه‌های تند و سریع هم قادر به رسیدن به آن نمی‌باشند.
به پیش بحر سخای تو بحر جود محیط
چو پیش بحر محیطست لعمه‌های سراب
هوش مصنوعی: خوشبختی و generosity تو به اندازه‌ی یک دریا گسترده است، همان‌طور که دریا به وسعت خودش دیده می‌شود، حجاب‌های فریبنده‌اش هم در دوردست‌ها به نظر می‌رسد.
مثال روی تو و آفتاب چنانک
حدیث نور تجلی و پرتو مهتاب
هوش مصنوعی: چهره تو به زیبایی آفتاب است، مانند داستان نور که درخشش و تابش ماه را نشان می‌دهد.
فلک ز فرِّ تو اندوخته شکوه و جلال
خرد ز رای تو آموخته صلاح و صواب
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر بزرگی تو شکوه و زیبایی را در خود جمع کرده و خرد و عقل از تدبیرهای تو راه درست و صحیح را آموخته‌اند.
هم از مهابت خشم تو کوه در لرزه
هم از خجالت دست تو بحر در غرقاب
هوش مصنوعی: کوه‌ها از شدت خشم تو به لرزه درمی‌آیند و دریاها از خجالت دست تو به عمق غرقاب فرو می‌روند.
چکان ز تیغ تو خون عدوست پنداری
مگر که قطرهٔ خون میچکد ز قطر سحاب
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که جریان خون، که به خاطر زخم شمشیر تو به زمین می‌ریزد، به قدری شبیه بارانی است که از ابرها می‌چکد که فکر می‌کنی این خون تنها قطرات باران است.
خدایگانا از پرتو عنایت تو
که باد سایهٔ او مستدام بر احباب
هوش مصنوعی: ای خداوند بزرگ، به کمک و توجه توست که سایه‌ات همیشه بر دوستان و عزیزانت باقی است.
بر آسمان تو گشتم مقیم و دولت گفت :
«نزلت خیر مقام وجدت خیر مآب»
هوش مصنوعی: بر آسمان تو سفر کردم و روزی خداوند فرمود: «بهترین جایگاه را یافته‌ای و بهترین سرانجام را پیدا کرده‌ای.»
همیشه تا فکند دست صبح وقت سحر
ز تاب شعلهٔ خورشید بر سپهر طناب
هوش مصنوعی: در صبح زود، وقتی که نور خورشید به آسمان می‌تابد، جاذبه‌ی sunlight به مانند طنابی در آسمان کشیده می‌شود.
طناب عمر ترا امتداد چندان باد
که حصر آن نکند فهم تا به روز حساب
هوش مصنوعی: عمر تو چنان باشد که درک و فهم از آن نتواند به پایان برسد تا روزی که به حساب و کتاب برسی.

حاشیه ها

1393/05/19 11:08
پوریا

بیت دوم مصرع دوم بانگ رباب صحیح است که به اشتباه بانک درج شده