قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در ستایش شاه شیخ ابواسحاق
گذشت روزه و سرما رسید عید و بهار
کجاست ساقی ما گو بیا و باده بیار
صباح عید بده ساغریکه در رمضان
بسوختیم ز تسبیح و زهد و استغفار
دمیکه بی می و معشوق و نای میگذرد
محاسب خردش در نیاورد به شمار
غنیمت است غنیمت شمار و فرصت دان
«توانگری و جوانی و عشق و بوی بهار»
بیا و بزم طرب ساز کن که خوش باشد
«شراب و سبزه و آب روان و روی نگار»
بهر قدح که دهی پر ز باده از سر صدق
دعای دولت شاه جهان کنی تکرار
جمال دنیی و دین شاه شیخ ابواسحاق
خدایگان جهان پادشاه گیتی دار
ستاره جیش قضا حمله و قدر قدرت
سپهر بخشش دریا نوال کوه وقار
مدبری که جهان را به تیغ اوست نظام
شهنشهی که فلک را ز عدل اوست مدار
صدای صیت شکوهش به کوه داد سکون
شهاب عزم سریعش به باد داده قرار
هم از مؤثر رمحش ستاره در لرزه
هم از منافع کلکش جهان پر از ایثار
چو رای ثابت او سایه بر فلک انداخت
درست مغربی مهر شد تمام عیار
کرم پناه جوادیکه هست در جنبش
جهان و هرچه در او هست خوار و بیمقدار
خدایگانا آنی که با معالی تو
خطاب چرخ بود: «لیس غیره دیار»
کمینه پیک جناب تو ماه حلقه به گوش
کهینه بندهٔ امرت سماک نیزه گذار
همیشه تا که بود ماه و مهر و کیوان را
در این حدیقهٔ زنگارگون مسیر و مدار
به کامرانی و اقبال باش تا باید
ز عمر و جاه و جوانی و بخت برخوردار
عدو به دام و ولی شادکام و بخت جوان
فلک مطیع و جهانت غلام و دولت یار
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - ایضا در مدح شاه شیخ ابواسحاق گوید: میرسد نوروز عید و میدهد بوی بهارقصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - در مدح شاه شیخ ابواسحاق و تهنیت وزارت رکنالدین عمیدالملک: شد ملک فارس باز به تایید کردگار
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گذشت روزه و سرما رسید عید و بهار
کجاست ساقی ما گو بیا و باده بیار
هوش مصنوعی: روزها گذشت و زمستان به پایان رسید، عید و فصل بهار در راه است. ای ساقی، بیفکن و شراب بیاور.
صباح عید بده ساغریکه در رمضان
بسوختیم ز تسبیح و زهد و استغفار
هوش مصنوعی: صبح عید، جامی بده که در ماه رمضان با تسبیح و زهد و استغفار سوختیم و اکنون نیاز به شادی داریم.
دمیکه بی می و معشوق و نای میگذرد
محاسب خردش در نیاورد به شمار
هوش مصنوعی: زمانی که لحظهای بدون شراب، معشوق و نی بگذرد، عقل و خرد انسان نمیتوانند آن را در حساب بیاورند و به شمارش درآورند.
غنیمت است غنیمت شمار و فرصت دان
«توانگری و جوانی و عشق و بوی بهار»
هوش مصنوعی: فرصتهایی که دارید را مغتنم بشمارید و ارزش آنها را درک کنید؛ چرا که جوانی، عشق و زیبایی زندگی مانند بوی بهار، گذرا هستند.
بیا و بزم طرب ساز کن که خوش باشد
«شراب و سبزه و آب روان و روی نگار»
هوش مصنوعی: بیا و جشن شادی برپا کن چونکه خوش است وقتی که در کنار هم شراب، گیاهان سبز، آب جاری و چهره دلبران داشته باشیم.
بهر قدح که دهی پر ز باده از سر صدق
دعای دولت شاه جهان کنی تکرار
هوش مصنوعی: هر بار که برای نشستن بر سر میز و نوشیدن شراب، لیوان را پر میکنی، با تمام وجود برای کامیابی و موفقیت سلطانی بزرگ دعا میکنی.
جمال دنیی و دین شاه شیخ ابواسحاق
خدایگان جهان پادشاه گیتی دار
هوش مصنوعی: زیبایی دنیای دین و مقام شاه شیخ ابواسحاق، فرمانروای خداوند و پادشاه جهان است.
ستاره جیش قضا حمله و قدر قدرت
سپهر بخشش دریا نوال کوه وقار
هوش مصنوعی: ستارهای که نماد تقدیر و سرنوشت است، به سمت جایی میدرخشد. قدرت آسمان و بخشندگی دریا، مانند کوه، استواری و وقاری خاص دارد.
مدبری که جهان را به تیغ اوست نظام
شهنشهی که فلک را ز عدل اوست مدار
هوش مصنوعی: مدیری که با حکمت و تدبیر خود، جهان را تحت کنترل دارد، و سلطنت و پادشاهی او به دلیل عدل و انصافش در آسمانها نیز شناخته شده است.
صدای صیت شکوهش به کوه داد سکون
شهاب عزم سریعش به باد داده قرار
هوش مصنوعی: صدای زیبای او به قدری بلند و نافذ است که حتی در کوهها هم طنین انداخته و سکون و آرامش آنها را به هم میزند. همچنین، عزم و اراده قوی او به اندازهای سریع و قاطع است که میتواند آرامش و قرار باد را هم بهم بزند.
هم از مؤثر رمحش ستاره در لرزه
هم از منافع کلکش جهان پر از ایثار
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که زیبایی و تاثیر خاص او، باعث حیرت ستارهها شده و از سوی دیگر، خوبیها و فایدههای وجود او، جهان را پر از بخشش و ایثار کرده است.
چو رای ثابت او سایه بر فلک انداخت
درست مغربی مهر شد تمام عیار
هوش مصنوعی: وقتی که نظر قاطع او به واقعیت تبدیل شد، مانند سایهای که بر آسمان افتاده، خورشید به طور کامل در مغرب غروب کرد.
کرم پناه جوادیکه هست در جنبش
جهان و هرچه در او هست خوار و بیمقدار
هوش مصنوعی: کرم پناه جواد به معنای شخصی است که به سمت خداوند پناه میبرد و در واقع در این دنیا به دنبال پناهگاهی برای خود است. آنچه در این دنیا وجود دارد، بیارزش و ناچیز به شمار میآید. در اینجا به نوعی نشاندهندهی زوال دنیا و اهمیت جایگاه الهی در مقایسه با آن است.
خدایگانا آنی که با معالی تو
خطاب چرخ بود: «لیس غیره دیار»
هوش مصنوعی: خدای بزرگ، کسی که آسمان را با بزرگیاش خطاب قرار داد: «جز تو هیچ چیز دیگری وجود ندارد.»
کمینه پیک جناب تو ماه حلقه به گوش
کهینه بندهٔ امرت سماک نیزه گذار
هوش مصنوعی: حداقل پیامِ تو، ای عزیز، مانند ماهی است که بر گوشش حلقهای آویزان است. من نیز بندهٔ فرمان تو هستم که نسیم زندگیام را به دوش میکشم.
همیشه تا که بود ماه و مهر و کیوان را
در این حدیقهٔ زنگارگون مسیر و مدار
هوش مصنوعی: همواره تا زمانی که ماه و خورشید و سیاره کیوان در این باغ زنگار زده وجود دارند، مسیر و مدار آنها مشخص و ثابت خواهد بود.
به کامرانی و اقبال باش تا باید
ز عمر و جاه و جوانی و بخت برخوردار
هوش مصنوعی: در زندگی خود سعی کن خوشبخت و موفق باشی تا از عمر، مقام، جوانی و شانس بهرهمند شوی.
عدو به دام و ولی شادکام و بخت جوان
فلک مطیع و جهانت غلام و دولت یار
هوش مصنوعی: دشمن در تله افتاده و دلیری شاد و خوشبخت است. ستاره بخت جوان و آینده روشن است و دنیا در خدمت اوست؛ همچنین ثروت و نعمت در کنار او قرار دارد.
حاشیه ها
1387/10/05 17:01
مصرع دوم بیت یکی به آخر مانده با مصرع دوم این بیت سعدی مشابهت دارد:
«توحاکم همه آفاق و آن که حاکم توست
ز تخت و بخت و جوانی و ملک برخوردار»