قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - در مدح شاه شیخ ابواسحق اینجو گوید
صبحدم کز حد خاور خسرو نیلی حصار
لشگر رومی روان میکرد سوی زنگبار
سایبان قیری شب میدرید از یکدگر
میشد از اطراف خاور رایت روز آشکار
پیکر رعنای زرین بال سیمین آشیان
صحن صحرا سیمگون میکرد و زرین کوهسار
همچو غواصان در این دریای موج سیمگون
غوصه میزد نور میانداخت گرد هر کنار
من مجرد از خلایق معتکف در گوشهای
کرده از روی فراغت کنج عزلت اختیار
غرفهٔ دریای حیرت مانده در گرداب فکر
بر تماثیل فلک بگشوده چشم اعتبار
آستین افشانده بر کار جهان از روی صدق
کرده بر ورد دعای شاه عالم اختصار
زمزمه از ساکنان قدس دیدم در سلوک
لشگری از رهروان غیب دیدم در گذار
جمله از روشندلی چون روح نورانی سلب
یکسر از پاکیزگی چون عقل روحانی شعار
بر نهم ایوان اخضر کوس شادی میزدند
کاینک آمد رایت منصور شاه کامکار
قهرمان ملک و ملت آسمان معدلت
آفتاب دین و دانش سایهٔ پروردگار
شیخ ابواسحاق دارای جهان خورشید مهد
پادشاه بحر و بر سلطان گردون اقتدار
شهریاران همعنان و شهسواران در رکاب
شیر گیران بر یمین و شیر مردان بر یسار
ناگزیر عالم و عالم بدو گردن فراز
نازنین خالق و خلقی بدو امیدوار
نقد هر دولت که در گنجینهٔ افلاک بود
کرده گنجور قضا بر قبهٔ چترش نثار
نقش هر صورت که بر اوراق امکان دید دهر
کرده نقاش قدر بر روی رایاتش نگار
بندگانش ملک گیر و چاکرانش ملکبخش
دوستانش کامران ودشمنانش خاکسار
رایتش را دین و دنیا روز و شب در اهتمام
دولتش را خلق عالم سال و مه در زینهار
ای شهنشاهی که خاک آستانت از شرف
میکند بر تارک ایوان کیوان افتخار
هست دست درفشان و گلک گوهربار تو
همچو بادی در خزان و همچو ابری در بهار
ماه و خورشید از فروغ عکس رویت منفعل
بحر و بر از رشحه فیض نهانت شرمسار
در جهان هرکس که بی رای رضایت دم زند
تا نظر کردی برآرد روزگار از وی دمار
مقدم رایات منصور جهانگیر ترا
کشوری در آرزوی و عالمی در انتظار
بر فلک تا باشد این بدر منور را مسیر
بر مدر تا باشد این سقف مدور را مدار
باد چون سیر زمین ارکان جاهت بی خلل
باد چون دور فلک ایام عمرت بی شمار
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲ - در ستایش باده و تخلص به مدح: باز به صحرا رسید کوکبهٔ نوبهارقصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - ایضا در مدح شاه شیخ ابواسحاق گوید: میرسد نوروز عید و میدهد بوی بهار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صبحدم کز حد خاور خسرو نیلی حصار
لشگر رومی روان میکرد سوی زنگبار
هوش مصنوعی: صبح زود که آسمان از سمت شرق روشن شد، پادشاه نیلیپوش در حال حرکت به سوی زنگبار، لشکر رومیان را به راه انداخت.
سایبان قیری شب میدرید از یکدگر
میشد از اطراف خاور رایت روز آشکار
هوش مصنوعی: در دل شب، سایههایی تیره و عمیق، به آرامی از هم میشکافند. کمکم، از سمت شرق، نشانههای روشنی آغاز به ظهور میکند و روز نمایان میشود.
پیکر رعنای زرین بال سیمین آشیان
صحن صحرا سیمگون میکرد و زرین کوهسار
هوش مصنوعی: بدن زیبا و خوش ترکیب او مانند طلا، با بالهای نقرهای در فضای دلانگیز دشت پرواز میکرد و بر فراز کوههایی با رنگ طلا نشسته بود.
همچو غواصان در این دریای موج سیمگون
غوصه میزد نور میانداخت گرد هر کنار
هوش مصنوعی: مانند غواصانی که در دریاهای موجدار و نقرهای فرو میروند، نور به اطراف خود میتابانند و flash میکنند.
من مجرد از خلایق معتکف در گوشهای
کرده از روی فراغت کنج عزلت اختیار
هوش مصنوعی: من دور از مردم، در گوشهای ساکن شدم و از روی آرامش و راحتی، انزوا را انتخاب کردم.
غرفهٔ دریای حیرت مانده در گرداب فکر
بر تماثیل فلک بگشوده چشم اعتبار
هوش مصنوعی: در اینجا به نظر میرسد که شخص در حال غوطهوری در افکار پیچیده و سردرگمی است و در این حالت، به تماشای آسمان و نشانههای آن پرداخته است. این تصویر توصیفکنندهٔ جایی است که انسان در تلاش برای درک مسائل عمیق و بزرگ زندگی است، اما در عین حال درگیر تردید و حیرت است.
آستین افشانده بر کار جهان از روی صدق
کرده بر ورد دعای شاه عالم اختصار
هوش مصنوعی: با دلسوزی و صداقت، برای اصلاح اوضاع جهان تلاش کرده و دعای مختصر و مفیدی برای رستگاری همه وجود دارد.
زمزمه از ساکنان قدس دیدم در سلوک
لشگری از رهروان غیب دیدم در گذار
هوش مصنوعی: در دل راهیابی به دنیای معنوی، صدای خاموشی را از کسانی شنیدم که در سرزمین مقدس زندگی میکنند، و در این مسیر، گروهی از جویندگان رازهای ناپیدا را مشاهده کردم که در حال عبور هستند.
جمله از روشندلی چون روح نورانی سلب
یکسر از پاکیزگی چون عقل روحانی شعار
هوش مصنوعی: تمام روشنی و آگاهی از روحی نورانی گرفته میشود و از خلوص و پاکی که مانند عقل انسانی است نشأت میگیرد.
بر نهم ایوان اخضر کوس شادی میزدند
کاینک آمد رایت منصور شاه کامکار
هوش مصنوعی: بر فراز ایوانهای سبز، صدای شادی و جشن به گوش میرسید، چرا که پرچم شاه منصور که پیروز و موفق است، در حال بیفتادن بود.
قهرمان ملک و ملت آسمان معدلت
آفتاب دین و دانش سایهٔ پروردگار
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف شخصیتی میپردازد که به عنوان قهرمان و رهبر کشور و مردم شناخته میشود. او نماد عدالت و نیکوکاری است و مانند خورشید، نور و روشنی را برای دین و علم به ارمغان میآورد. همچنین، او زیر حمایت و مراقبت خداوند قرار دارد.
شیخ ابواسحاق دارای جهان خورشید مهد
پادشاه بحر و بر سلطان گردون اقتدار
هوش مصنوعی: شیخ ابواسحاق شخصیتی است که در جهان همچون خورشیدی درخشان است و در زمینه سلطنت و قدرت بر دریا و زمین، جایگاه ویژهای دارد. او بر آسمانها نیز تسلط و اقتدار دارد.
شهریاران همعنان و شهسواران در رکاب
شیر گیران بر یمین و شیر مردان بر یسار
هوش مصنوعی: شاهان و بزرگمردان در یک صف و در کنار هم، دلاوران و جنگجویان در سمت راست و قهرمانان دلیر در سمت چپ ایستادهاند.
ناگزیر عالم و عالم بدو گردن فراز
نازنین خالق و خلقی بدو امیدوار
هوش مصنوعی: جهان و موجودات آن به سوی خالق نازنین خود متوجه هستند و به او امید دارند.
نقد هر دولت که در گنجینهٔ افلاک بود
کرده گنجور قضا بر قبهٔ چترش نثار
هوش مصنوعی: هر ثروت و دولتی که در آسمانها وجود دارد، به قضا و قدر تقدیم شده و بر سر او سایه میافکند.
نقش هر صورت که بر اوراق امکان دید دهر
کرده نقاش قدر بر روی رایاتش نگار
هوش مصنوعی: هر تصویری که بر صفحه زندگی شکل گرفته، نقاشی قدرتمند آن را بر اساس ارادهاش طراحی کرده است.
بندگانش ملک گیر و چاکرانش ملکبخش
دوستانش کامران ودشمنانش خاکسار
هوش مصنوعی: پرستندگان خداوند دارای قدرت و مقاماند و خدمتکاران او مایه خیر و برکت برای دیگران هستند. دوستان او موفق و پیروز میشوند و دشمنانش در نهایت خوار و ذلیل خواهند شد.
رایتش را دین و دنیا روز و شب در اهتمام
دولتش را خلق عالم سال و مه در زینهار
هوش مصنوعی: این بیت به اهمیت و توجه به دو جنبه اصلی زندگی اشاره دارد. یکی دین و دنیا که نشاندهنده توازن بین مسائل معنوی و مادی است، و دیگری توجه به مردم و حکومت که به مسئولیتهای اجتماعی و سیاسی اشاره میکند. بهطور کلی، این متن به اهمیت اداره کردن زندگی با دقت و توجه به نیازهای جامعه و ملاحظات معنوی و مادی اشاره میکند.
ای شهنشاهی که خاک آستانت از شرف
میکند بر تارک ایوان کیوان افتخار
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که خاک زیر پای تو، به خاطر مقام و عظمتت، بر سر ایوان کیوان (آسمان) افتخار میکند.
هست دست درفشان و گلک گوهربار تو
همچو بادی در خزان و همچو ابری در بهار
هوش مصنوعی: دست تو مانند جویباری پرخرشید و پرنعمت است که در فصل پاییز به تلاطم در میآید و همانند ابرهایی در فصل بهار، سرشار از زندگی و جنب و جوش است.
ماه و خورشید از فروغ عکس رویت منفعل
بحر و بر از رشحه فیض نهانت شرمسار
هوش مصنوعی: ماه و خورشید به نور و زیبایی چهره تو تحت تأثیر قرار گرفتهاند و دریا و زمین از رحمت پنهان تو خجالت زده و شرمگیناند.
در جهان هرکس که بی رای رضایت دم زند
تا نظر کردی برآرد روزگار از وی دمار
هوش مصنوعی: در این دنیا، هر کسی که بدون فکر و هدف، از خود رضایت نشان دهد، زمان به زودی او را به دردسر میاندازد و مشکلاتی برایش به وجود میآورد.
مقدم رایات منصور جهانگیر ترا
کشوری در آرزوی و عالمی در انتظار
هوش مصنوعی: پرچمهای منصور، که جهان را تسخیر کرده است، تو را به کشوری میآورد که در انتظار توست و جهانی نیز بیصبرانه منتظر دیدارت میباشد.
بر فلک تا باشد این بدر منور را مسیر
بر مدر تا باشد این سقف مدور را مدار
هوش مصنوعی: تا زمانی که این ماه روشن بر افلاک وجود دارد، این گنبد گرد از مدار خود خارج نخواهد شد.
باد چون سیر زمین ارکان جاهت بی خلل
باد چون دور فلک ایام عمرت بی شمار
هوش مصنوعی: باد چون سیر زمین به تو آرامش میدهد و هیچ چیز نمیتواند خیال تو را برهم بزند. همانگونه که دور فلک، روزگار تو بیپایان است و از شمارش خارج.