گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - ایضا در مدح همو گوید

سپیده‌دم علم صبح چون روان کردند
زمهر بر سر آفاق زرفشان کردند
مدبران امور فلک ز راه ختن
به تیرگی ز حبش لشگری روان کردند
به صد لباس برآمد سپهر بوقلمون
چو صبح را تتق از ساده پرنیان کردند
چو چتر خسرو خاور خرام پیدا شد
سپاه شب بنه در کوهها نهان کردند
خروس صبح چو زد بال آتشین بر چرخ
غراب را به شب آواره ز آشیان کردند
ز آسمان چو نشان شفق پدید آمد
کنار کوه پر از تازه ارغوان کردند
مسافران سماوی به خطهٔ مغرب
هزیمت از طرف راه کهکشان کردند
ز زنگ آینهٔ صبح زان نفس شد پاک
که تیغ مهر زراندود زرفشان کردند
مجاهزان فلک صدهزار عقد گهر
نثار چتر شهنشاه کامران کردند
کشید تیر بر اعدای دولت سلطان
مبارزان ختن روی در جهان کردند
سحر ز شعلهٔ خورشید دشمنانش را
چو شمع آتش دلسوز در دهان کردند
در آنزمان ز سر صدق قدسیان هردم
دعای دولت شاه از میان جان کردند
سپهر و انجم و خورشید توتیای بصر
ز گرد سم سمند خدایگان کردند
جمال دنیی و دین پادشاه هفت اقلیم
که بخت و دولت بر درگهش قران کردند
شهنشهی که ز دیوان کبریا او را
خطاب شاه سلاطین انس و جان کردند
نظام خدمت او چرخ توامان بستند
کمند طاعت او طوق اختران کردند
ضمیر روشن و رای مبارک او را
بر آسمان و زمین شاه قهرمان کردند
جهان پناها دست و دلت ز روی کردم
جهانیانرا تا حشر میهمان کردند
ترا به دولت سرمد ز بامداد ازل
مدبران قضا و قدر ضمان کردند
جوان شدند ز سر چرخ پیر و دهر خرف
چو التجا به چنین دولت جوان کردند
ز لطف و عنف تو رمزیکه باز میگفتند
زبان کلک و سنان تو ترجمان کردند
چو تیغ قهر کشیدند در ازل آجال
نخست بر سر خصم تو امتحان کردند
در آنزمان که به قدرت مهندسان قضا
بنای شش جهت و هفت آسمان کردند
علو جاه ترا شاهی زمین دادند
سپاه عدل ترا حامی زمان کردند
چو قصر قدر تو میساختند روز ازل
حضیص پایهٔ او فرق فرقدان کردند
فراز بام جلال تو پیر گردون را
چو هندوان گه و بیگاه پاسبان کردند
به عهد عدل تو افسانه گشت در افواه
حکایتی که ز دارا و اردوان کردند
شدند غرق حیا پیش ابر احسانت
کسان که قصهٔ دریا و وصف کان کردند
جناب جاه تو پاینده باد کز ازلش
مقر معدلت و منزل امان کردند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سپیده‌دم علم صبح چون روان کردند
زمهر بر سر آفاق زرفشان کردند
هوش مصنوعی: در سپیده‌دم، نور صبح مانند آب روان به حرکت درآمد و آسمان را با روشنی خود پر کرد.
مدبران امور فلک ز راه ختن
به تیرگی ز حبش لشگری روان کردند
هوش مصنوعی: مدیران آسمان از مسیری به نام ختن، لشکری از حبشیان را به سمت تاریکی فرستادند.
به صد لباس برآمد سپهر بوقلمون
چو صبح را تتق از ساده پرنیان کردند
هوش مصنوعی: آسمان مانند بوقلمون با رنگ‌های متنوعی خود را آراسته و صبح را با پارچه‌ای ساده و نرم، همچون پرنیان، تزئین کرده است.
چو چتر خسرو خاور خرام پیدا شد
سپاه شب بنه در کوهها نهان کردند
هوش مصنوعی: زمانی که مانند چتر پادشاه شرقی، نور روشنی پیدا شد، سپاه شب به سرعت در کوه‌ها پنهان شدند.
خروس صبح چو زد بال آتشین بر چرخ
غراب را به شب آواره ز آشیان کردند
هوش مصنوعی: وقتی خروس صبح را با آوازش اعلام می‌کند، مانند بال‌های آتشینش در آسمان می‌درخشد و این باعث می‌شود که کلاغ‌ها که در شب پراکنده و بی‌جا بودند، از آشیانه‌هایشان بیرون بیایند.
ز آسمان چو نشان شفق پدید آمد
کنار کوه پر از تازه ارغوان کردند
هوش مصنوعی: همزمان با ظهور نشانه‌های صبحگاهی از سمت آسمان، در کنار کوه، فضایی سرشار از گل‌های تازه ارغوانی جلوه‌گری کرد.
مسافران سماوی به خطهٔ مغرب
هزیمت از طرف راه کهکشان کردند
هوش مصنوعی: افراد مسافر در آسمان، از سمت راه کهکشان به سوی مغرب حرکت کردند و به آنجا رفتند.
ز زنگ آینهٔ صبح زان نفس شد پاک
که تیغ مهر زراندود زرفشان کردند
هوش مصنوعی: پس از دمید صبح، آینه‌ای که زنگار داشت، به خاطر آن نفس تازه و پاک شد. اینجا به مانند تیغی که از طلا ساخته شده، زیبایی صبح جلوه‌گر می‌شود.
مجاهزان فلک صدهزار عقد گهر
نثار چتر شهنشاه کامران کردند
هوش مصنوعی: ستاره‌ها و آسمان در تلاش بودند تا در زیر سایه پادشاه خوشبختی، صدها هزار جواهر را به او تقدیم کنند.
کشید تیر بر اعدای دولت سلطان
مبارزان ختن روی در جهان کردند
هوش مصنوعی: تیرهای دشمنی به سوی دشمنان دولت سلطان روانه شد و مردم سرزمین ختن در جهان به ایستادگی و مبارزه پرداختند.
سحر ز شعلهٔ خورشید دشمنانش را
چو شمع آتش دلسوز در دهان کردند
هوش مصنوعی: صبح، مانند شعلهٔ خورشید، دشمنانش را مانند شمع در دستان آتش‌زدهٔ دلسوزی، نابود کرد.
در آنزمان ز سر صدق قدسیان هردم
دعای دولت شاه از میان جان کردند
هوش مصنوعی: در آن زمان، فرشتگان با صداقت و sincerity، هر لحظه برای خیر و برکت و موفقیت پادشاه دعا می‌کردند و این دعاها از عمق وجودشان برخاست.
سپهر و انجم و خورشید توتیای بصر
ز گرد سم سمند خدایگان کردند
هوش مصنوعی: آسمان و ستاره‌ها و خورشید، همگی در برابر قدرت و عظمت خداوند، مانند گرد و غبار زیر پای اسبان او به شمار می‌آیند.
جمال دنیی و دین پادشاه هفت اقلیم
که بخت و دولت بر درگهش قران کردند
هوش مصنوعی: زیبایی دنیا و دین، همانند پادشاهی است که بر هفت اقلیم فرمان می‌زند و سرنوشت و خوشبختی به درگاه او روی آورده‌اند.
شهنشهی که ز دیوان کبریا او را
خطاب شاه سلاطین انس و جان کردند
هوش مصنوعی: پادشاهی که از جانب خداوند بزرگ به عنوان فرمانروای انسان‌ها و موجودات زنده خطاب شده است.
نظام خدمت او چرخ توامان بستند
کمند طاعت او طوق اختران کردند
هوش مصنوعی: نظام خدمت او همچون دایره‌ای به دور هم درآمد و بندگی او را به گردن ستاره‌ها انداختند.
ضمیر روشن و رای مبارک او را
بر آسمان و زمین شاه قهرمان کردند
هوش مصنوعی: ذهن شفاف و اراده قوی او باعث شد که بر آسمان و زمین سلطنت کند و به عنوان یک قهرمان شناخته شود.
جهان پناها دست و دلت ز روی کردم
جهانیانرا تا حشر میهمان کردند
هوش مصنوعی: دنیا به تو پناه می‌دهد و قلبت را در آغوش می‌گیرد، جهانیان را تا پایان روزگار به مهمانی می‌طلبد.
ترا به دولت سرمد ز بامداد ازل
مدبران قضا و قدر ضمان کردند
هوش مصنوعی: تو را از آغاز هستی، با حمایت و تدبیر سرنوشت‌سازان، برکت و نعمت را وعده داده‌اند.
جوان شدند ز سر چرخ پیر و دهر خرف
چو التجا به چنین دولت جوان کردند
هوش مصنوعی: جوانان به خاطر گردش‌های زمان و تلخی‌های زندگی، تبدیل به فردی پخته و با تجربه شدند. چون از این دوران سخت درخواست کردند که جوانی و خوشبختی را به آن‌ها بازگرداند، به همین خاطر زندگی‌شان را جوان‌تر کردند.
ز لطف و عنف تو رمزیکه باز میگفتند
زبان کلک و سنان تو ترجمان کردند
هوش مصنوعی: با محبت و خشونت تو، رمزی که قبلاً بازگو می‌شد، زبان قلم و شمشیر تو را به بیان درمی‌آورد.
چو تیغ قهر کشیدند در ازل آجال
نخست بر سر خصم تو امتحان کردند
هوش مصنوعی: وقتی که در آغاز زمان، قدرت قهر را به نمایش گذاشتند، ابتدا بر دشمن تو آزمایش کردند.
در آنزمان که به قدرت مهندسان قضا
بنای شش جهت و هفت آسمان کردند
هوش مصنوعی: در آن زمان که مهندسان تقدیر، جهان را با شش جهت و هفت آسمان بنا کردند.
علو جاه ترا شاهی زمین دادند
سپاه عدل ترا حامی زمان کردند
هوش مصنوعی: شما را از لطف و بزرگی به مقام سلطنت در زمین رساندند و سپاه عدالت حامی شما در برابر زمان قرار گرفت.
چو قصر قدر تو میساختند روز ازل
حضیص پایهٔ او فرق فرقدان کردند
هوش مصنوعی: وقتی که برای تو قصر و منزلت می‌ساختند، از آغاز خلقت، پایه‌های آن را با ستاره‌های درخشان آذین کردند.
فراز بام جلال تو پیر گردون را
چو هندوان گه و بیگاه پاسبان کردند
هوش مصنوعی: بر روی بام جلال تو، که مانند یک قهرمان بزرگ است، همچنان که هندوها در زمان‌های مشخص از آن پاسبانی می‌کنند، روز و شب نگهبانی می‌شوند.
به عهد عدل تو افسانه گشت در افواه
حکایتی که ز دارا و اردوان کردند
هوش مصنوعی: در عهد عدالت تو، قصه‌ای که درباره دارا و اردوان گفته می‌شد، به یک افسانه تبدیل شد.
شدند غرق حیا پیش ابر احسانت
کسان که قصهٔ دریا و وصف کان کردند
هوش مصنوعی: کسانی که داستان دریا و وصف زیبایی‌هایش را گفته‌اند، به خاطر ادب و احترام به نیکی‌های تو، به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و محو جمال و مهربانی‌ات شده‌اند.
جناب جاه تو پاینده باد کز ازلش
مقر معدلت و منزل امان کردند
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، باشد که همواره پاینده بمانی، چرا که از روزگاران دور، منزلگاه عدل و مکان امن تو را قرار داده‌اند.