قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱ - ایضا در مدح همو گوید
دمید باد دلاویز و بوی جان آورد
نوید کوکبهٔ گل به گلستان آورد
رسید موسم نوروز و یمن مقدم او
به سوی هر دلی از خرمی نشان آورد
شکوفه باز بخندید و لطف خندهٔ او
نشاط با دل محزون عاشقان آورد
نسیم خسته شد و ناتوان و میافتد
ز بسکه رخت ریاحین بوستان آورد
هزاردستان در وصف روی لاله و گل
هزار نغمه و دستان به داستان آورد
غلام دولت آنم که بر کنار چمن
نشست و بابت خود دست در میان آورد
سپیدهدم که صبا بهر شاهدان بهار
به عرصهٔ چمن از ابر سایبان آورد
چه ذرهاست که بر طرهٔ بنفشه فشاند
چه آب لطف که بر روی ارغوان آورد
ز شوق بلبل شوریده دل به گل میگفت
بیا بیا که فراقت مرا به جان آورد
پیام داد به باد سحر شکوفه که خیز
بیا که بیتو نفس بر نمیتوان آورد
گل آن زمان به چمن خسرو ریاحین شد
که ره به مجلس سلطان کامران آورد
جمال دنیی ودین آنکه رای انور او
شکست در مه و خورشید آسمان آورد
زمانه باز به پیرانه سرجوان زان شد
که التجا به چنین دولت جوان آورد
خطاب سوسن از آنروی میکنند آزاد
که نام بندگی شاه بر زبان آورد
در سلامت و اقبال شد به رویش باز
هرآنکه روی بدین دولت آستان آورد
گرفت جمله جهان آفتاب از آنکه پناه
به زیر سایهٔ چتر خدایگان آورد
جهان پناها عدل تو خلق عالم را
ز جور حادثه پروانهٔ امان آورد
خجسته کلک گهربار عنبر افشانت
به سائلان خبر گنج شایگان آورد
کف تو دامن آز و نیاز پر در کرد
چو بخشش تو امل را به میهمان آورد
تو عین معجز و دولت نگر که یکسر موی
خلاف رای تو هرکس که در گمان آورد
قضا به قصد سرش تیغ از نیام کشید
قدر به کشتن او تیر در کمان آورد
عدوی تو ز فلک تاج و تخت میطلبید
زمانه از پی او دار و ریسمان آورد
هرآنکه سرکشئی با تو کرد گردونش
به درگه تو ز ناگه به سر دوان آورد
جهان زمردی و از مردمی تهی شده بود
علو همتت آن رسم در جهان آورد
به کام خویش بمان جاودان که بخت ترا
زمانه مژدهٔ اقبال جاودان آورد
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - ایضا در مدح همو گوید: سپیدهدم علم صبح چون روان کردندقصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - ایضا در مدح شاه شیخ ابواسحاق: خدای تا خم این برکشیده ایوان کرد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دمید باد دلاویز و بوی جان آورد
نوید کوکبهٔ گل به گلستان آورد
هوش مصنوعی: باد خوش و تازهای وزید و بویی دلانگیز همراه خود آورد که نوید بخش شکوفههای گل در باغ بود.
رسید موسم نوروز و یمن مقدم او
به سوی هر دلی از خرمی نشان آورد
هوش مصنوعی: فصل نوروز فرا رسیده و با آمدن او، خوشبختی و شادابی به دلها هدیه میشود.
شکوفه باز بخندید و لطف خندهٔ او
نشاط با دل محزون عاشقان آورد
هوش مصنوعی: شکوفهای بار دیگر لبخند زد و زیبایی خندهاش شادی و نشاط را به دلهای غمگین عاشقان هدیه کرد.
نسیم خسته شد و ناتوان و میافتد
ز بسکه رخت ریاحین بوستان آورد
هوش مصنوعی: نسیم به خاطر اینکه بار زیادی از گلها و عطرهای باغ را با خود آورده، به شدت خسته و ناتوان شده و در نتیجه دیگر نمیتواند ادامه دهد و به زمین میافتد.
هزاردستان در وصف روی لاله و گل
هزار نغمه و دستان به داستان آورد
هوش مصنوعی: هزاران هنرمند و شاعر در توصیف زیباییهای چهرهی لاله و گل، به سرودن اشعار و داستانهای گوناگون پرداختهاند و هر کدام سرایشی خاص در این باره دارند.
غلام دولت آنم که بر کنار چمن
نشست و بابت خود دست در میان آورد
هوش مصنوعی: من بندهای هستم که در سایه حکومت نشستهام و با افتخار دست خود را به نشانهی احترام و معرفت به سوی چمن بلند کردهام.
سپیدهدم که صبا بهر شاهدان بهار
به عرصهٔ چمن از ابر سایبان آورد
هوش مصنوعی: در سپیدهدم، نسیم صبحگاهی برای دوستداران بهار، از ابرها سایهای به باغ و چمن میآورد.
چه ذرهاست که بر طرهٔ بنفشه فشاند
چه آب لطف که بر روی ارغوان آورد
هوش مصنوعی: چه مقدار کوچک است آن ذرهای که بر گلهای بنفشه میافتد و چه قدر زیبا و دلنشین است آن آبی که بر روی گلهای ارغوانی میپاشد.
ز شوق بلبل شوریده دل به گل میگفت
بیا بیا که فراقت مرا به جان آورد
هوش مصنوعی: بلبل عاشق به گل میگوید: بیا و نزد من بیا، چرا که دوری تو به جانم زحمت میدهد و جانم را میآزارد.
پیام داد به باد سحر شکوفه که خیز
بیا که بیتو نفس بر نمیتوان آورد
هوش مصنوعی: شکوفه صبحگاه به باد پیام فرستاد که بیا و به اینجا بیای، زیرا بدون تو جان آدم نمیتواند بچرخد.
گل آن زمان به چمن خسرو ریاحین شد
که ره به مجلس سلطان کامران آورد
هوش مصنوعی: گل زمانی در دل چمن شکفته شد که راهی به مجلس پادشاه خوشبخت پیدا کرد.
جمال دنیی ودین آنکه رای انور او
شکست در مه و خورشید آسمان آورد
هوش مصنوعی: زیبایی دنیا و دین به کسی تعلق دارد که عقل و فکری روشن دارد و میتواند در میان نور ماه و خورشید آسمان برتری پیدا کند.
زمانه باز به پیرانه سرجوان زان شد
که التجا به چنین دولت جوان آورد
هوش مصنوعی: زمانه دوباره به جوانی پیرمردی نیاز پیدا کرد، چرا که در این حال، امید به خوشبختی و سعادت جوانان به وجود آمد.
خطاب سوسن از آنروی میکنند آزاد
که نام بندگی شاه بر زبان آورد
هوش مصنوعی: سوسن به خاطر آزادیاش از جانب کسی که به او توجه میکند، اینگونه رفتار میکند که نام شاه را بر زبان بیاورد.
در سلامت و اقبال شد به رویش باز
هرآنکه روی بدین دولت آستان آورد
هوش مصنوعی: هر کسی که با چهره نیکو به سوی این درگاه بیاید، در خوشی و موفقیت و سلامتی از آن بهرهمند میشود.
گرفت جمله جهان آفتاب از آنکه پناه
به زیر سایهٔ چتر خدایگان آورد
هوش مصنوعی: تمام جهان از نور خورشید بهرهمند شد، چرا که همه به زیر سایهٔ حمایت و نعمت خداوند پناه آوردند.
جهان پناها عدل تو خلق عالم را
ز جور حادثه پروانهٔ امان آورد
هوش مصنوعی: جهان به دلیل عدل تو پناهی یافته است و خلق عالم از ظلم حوادث، مانند پروانهای که به سوی امان میرود، نجات یافتهاند.
خجسته کلک گهربار عنبر افشانت
به سائلان خبر گنج شایگان آورد
هوش مصنوعی: قلم خوشی که از خود عطر و جواهر پخش میکند، به گدایان و درخواستکنندگان خبر از گنجینههای ارزشمند میدهد.
کف تو دامن آز و نیاز پر در کرد
چو بخشش تو امل را به میهمان آورد
هوش مصنوعی: دست تو از آرزوها و نیازها پر شده و وقتی که تو به دیگران generosity نشان میدهی، مثل اینکه مهمان را با بخشش خودت خوشحال میکنی.
تو عین معجز و دولت نگر که یکسر موی
خلاف رای تو هرکس که در گمان آورد
هوش مصنوعی: تو همچون معجزهای هستی و بر اطرافیانت فرمانروایی میکنی، بهطوری که هر کسی اگر بخواهد در مورد تو اشتباهی فکر کند، با بستن تنها یک رشته مو و پایبند نبودن به خواستههایت، به تردید میافتد.
قضا به قصد سرش تیغ از نیام کشید
قدر به کشتن او تیر در کمان آورد
هوش مصنوعی: سرنوشت به نیت کشتن او، شمشیرش را از غلاف بیرون آورد و تقدیر تیر را در کمان آماده کرد.
عدوی تو ز فلک تاج و تخت میطلبید
زمانه از پی او دار و ریسمان آورد
هوش مصنوعی: دشمن تو از آسمان خواسته بود که تاج و تختی به دست آورد و زمان نیز برای او وسایل و امکاناتی فراهم کرده بود.
هرآنکه سرکشئی با تو کرد گردونش
به درگه تو ز ناگه به سر دوان آورد
هوش مصنوعی: هر کسی که با تو سرکشی و نافرمانی کند، به زودی دچار عذاب و گرفتاری خواهد شد و به درگاه تو دست نیاز دراز خواهد کرد.
جهان زمردی و از مردمی تهی شده بود
علو همتت آن رسم در جهان آورد
هوش مصنوعی: دنیای ما از وجود انسانها خالی و همچون زمردی درخشان است، و تلاش و بلند همتی تو باعث شد که آن سنت در دنیا برقرار شود.
به کام خویش بمان جاودان که بخت ترا
زمانه مژدهٔ اقبال جاودان آورد
هوش مصنوعی: همیشه در پی آرزوها و خواستههای خود باش، زیرا سرنوشت به تو خبری از خوشبختی همیشگی داده است.