گنجور

باب اول در حکمت - مذهب منسوخ

حکما در حد حکمت فرموده‌اند: الحکمه استکمال النفس الانسانیه فی قوتیها العلمیه و العملیه. اما العلمیه فانها تعلم حقایق الاشیاء کماهی، و اما العملیه فانها تحصیل ملکه نفسانیه بها تقدر علی اصدار الافعال الجمیله و الاحتراز عن الافعال القبیحه و تسمی خلقا یعنی در نفس ناطقه دو قوه مرکوز است و کمال او به تکمیل آن دو منوط: یکی قوه نظری و یکی قوه عملی قوه نظری آن است که شوق او به سوی ادراک معارف و نیل به علوم باشد تا بر مقتضای آن شوق کسب (معرفت) اشیاء چنانکه حق اوست حاصل کند، بعد از آن به معرفت مطلوب حقیقی و غرض کلی که انتهای جمله موجودات است- تعالی و تقدس- مشرف می‌شود تا به دلالت آن معرفت به عالم توحید بل به مقام اتحاد رسد و دل او ساکن گردد که: «الا بذکر الله تطمئن القلوب» و غبار شبهت و زنگ شک از چهره ضمیر (او) و آیینه خاطر او سترده گردد، چنانکه شاعر گفته است:

به هر کجا که در آید یقین، گمان برخاست

و قوه عملی آن باشد که قوی و افعال خود را مرتب و منظوم گرداند، چنانکه با یک دیگر مطابق و موافق شوند تا به واسطه آن مساوات اخلاق او مرضیه گردد. هرگاه این علم و عمل بدین درجه در شخص جمع آید او را انسان کامل و خلیفه خدا توان گفت، و مرتبه او اعلی مراتب نوع انسان باشد چنانکه حق تعالی فرمود: «یوتی الحکمه من یشاء و من یوت الحکمه فقد أوتيَ خیرا کثیرا» و روح او بعد فراق بدن به نعیم مقیم و سعادت ابد و قبول فیض خداوند مستعد گردد، و:

این کار دولت است کنون تا که‌را رسد

تا اینجا مذهب قدما و حکماست.

دیباچه: شکر نامحصور و حمد نامحدود حضرت واجب الوجود را- جلت قدرته- که زیور عقل را پیرایه وجود انسان ساخت تا به وسیلت آن در کسب اخلاق حمیده و اوصاف جمیله غایت جهد مبذول گردانید و صلوات نامعدود نثار روضه منور معطر سید کائنات محمد مصطفی علیه اکمل التحیات باد که کسوت خلق و منشور خلقش به طراز«لولاک لما خلقت الافلاک» و طغرای و انک لعلی خلق عظیم مطرز و موشح گشت، و سلام و تحایا بر اولاد و انصار او باد که بایهم اقتدیتم اهتدیتم.باب اول در حکمت - مذهب مختار: چون بزرگان و زیرکان خرده‌دان که اکنون روزی زمین به ذات شریف ایشان مشرف است در تکمیل روح انسانی و مرجع و معاد آن تامل نمودند و سنن و آرای اکابر سابق را پیش چشم بداشتند، خدمتشان را بدین معتقدات انکاری تمام حاصل آمد. می‌فرمایند «بر ما کشف شد که روح ناطقه اعتباری ندارد، و بقای آن به بقای بدن متعلق است و فنای آن به فنای جسم موقوف»؛ و می‌فرمایند که «آنچه انبیا فرموده‌اند که او را کمال و نقصانی هست و بعد فراق بدن به ذات خود قائم است و باقی خواهد بود محال است، و حشر و نشر امری باطل. حیات عبارت از اعتدال ترکیب بدن باشد. چون بدن متلاشی شد آن شخص ابدا ناچیز و باطل گشت. آنچه عبارت از لذات بهشت و عقاب دوزخ است هم در این جهان می‌تواند بود، چنانکه شاعر گفته است:

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حکما در حد حکمت فرموده‌اند: الحکمه استکمال النفس الانسانیه فی قوتیها العلمیه و العملیه. اما العلمیه فانها تعلم حقایق الاشیاء کماهی، و اما العملیه فانها تحصیل ملکه نفسانیه بها تقدر علی اصدار الافعال الجمیله و الاحتراز عن الافعال القبیحه و تسمی خلقا یعنی در نفس ناطقه دو قوه مرکوز است و کمال او به تکمیل آن دو منوط: یکی قوه نظری و یکی قوه عملی قوه نظری آن است که شوق او به سوی ادراک معارف و نیل به علوم باشد تا بر مقتضای آن شوق کسب (معرفت) اشیاء چنانکه حق اوست حاصل کند، بعد از آن به معرفت مطلوب حقیقی و غرض کلی که انتهای جمله موجودات است- تعالی و تقدس- مشرف می‌شود تا به دلالت آن معرفت به عالم توحید بل به مقام اتحاد رسد و دل او ساکن گردد که: «الا بذکر الله تطمئن القلوب» و غبار شبهت و زنگ شک از چهره ضمیر (او) و آیینه خاطر او سترده گردد، چنانکه شاعر گفته است:
هوش مصنوعی: حکما می‌فرمایند که حکمت به معنای کمال یافتن نفس انسانی در دو جنبه علمی و عملی است. جنبه علمی به شناختن حقایق اشیاء به صورت واقعی مربوط می‌شود و جنبه عملی به دست آوردن فضائل و ویژگی‌های اخلاقی اشاره دارد که انسان را قادر می‌سازد تا اعمال زیبا انجام دهد و از اعمال ناپسند پرهیز کند. به این ترتیب، در وجود انسان دو نیروی اساسی وجود دارد که کمال او به کامل شدن این دو نیرو وابسته است: یکی نیروی نظری و دیگری نیروی عملی. نیروی نظری به تمایل و اشتیاق انسان برای شناخت معارف و علوم مربوط می‌شود و انسان باید بر اساس این اشتیاق، به کسب معرفت واقعی اشیاء بپردازد. پس از آن، او به شناخت حقیقتی که هدف نهایی موجودات است می‌رسد و به تدریج به عالم توحید و مقام اتحاد نزدیک می‌شود. در این حالت، دل او آرامش می‌یابد و غبار شک و شبهه از ذهن و فکرش پاک می‌شود.
به هر کجا که در آید یقین، گمان برخاست
هوش مصنوعی: هر کجا که یقین و اطمینان وجود داشته باشد، گمان و شبهه ایجاد می‌شود.
و قوه عملی آن باشد که قوی و افعال خود را مرتب و منظوم گرداند، چنانکه با یک دیگر مطابق و موافق شوند تا به واسطه آن مساوات اخلاق او مرضیه گردد. هرگاه این علم و عمل بدین درجه در شخص جمع آید او را انسان کامل و خلیفه خدا توان گفت، و مرتبه او اعلی مراتب نوع انسان باشد چنانکه حق تعالی فرمود: «یوتی الحکمه من یشاء و من یوت الحکمه فقد أوتيَ خیرا کثیرا» و روح او بعد فراق بدن به نعیم مقیم و سعادت ابد و قبول فیض خداوند مستعد گردد، و:
هوش مصنوعی: عملی که در این متن به آن اشاره شده این است که فرد باید قدرت و رفتار خود را به گونه‌ای منظم و هماهنگ تنظیم کند که با یکدیگر سازگار باشند. این هماهنگی سبب می‌شود تا شایستگی اخلاقی آن فرد بهبود یابد. زمانی که این دانش و عمل به حد کمال در یک شخص تجلی یابد، او را می‌توان به عنوان انسان کامل یا خلیفه خدا معرفی کرد و در این حالت او به بالاترین مرتبه نوع انسان دست یافته است. همچنین، روح او پس از جدایی از بدن به نعمت‌های جاودان و خوشبختی ابدی دست خواهد یافت و آمادگی دریافت فیض الهی را خواهد داشت.
این کار دولت است کنون تا که‌را رسد
هوش مصنوعی: وظیفه دولت این است که به مسائل و چالش‌ها رسیدگی کند و به‌دنبال راه‌حل‌هایی برای مشکلات موجود باشد.
تا اینجا مذهب قدما و حکماست.
هوش مصنوعی: این مرحله، مربوط به باورها و دیدگاه‌های قدیمی و فلسفی است.