اطلاعات
وزن: مستفعلتن مستفعلتن
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صاحبدلی را دیدم در محفلی نشسته و عقد صحبت با کاملی در میان بسته هر قطره از زلال گفتارش بحری پر لالی و هر ذره از پرتو رخسارش مهری لایزالی چهره جمال برنور جلال آراسته و آئینه جلال بجلوه جمال پیراسته سخنش تشنگان را چشمه حیوان و کشتگان را حیات جاودان گاه بدیده گریان گهر هجران سفتی و گاه با لب خندان خبر وصال گفتی.
هوش مصنوعی: شخصی را دیدم که در جمعی نشسته بود و با فردی کامل به گفتگو پرداخته بود. هر کلمهای که از زبانش خارج میشد، مانند دریایی پر از معنا بود و هر جلوهای از چهرهاش، عشق و محبت فراوانی را به نمایش میگذاشت. زیبایی چهرهاش به نور و جلال آراسته بود و جلالش به زیباییاش جلوه میداد. سخنان او برای تشنگان مانند چشمهای از زندگی و برای مردگان، حیاطی ابدی بود. گاهی با چشمانی پر از اشک از جدایی سخن میگفت و گاهی با لبخندی به بیان خبر وصال میپرداخت.
گاه میرفتی بجاروب مقال
از ضمیر خستگان گرد ملال
هوش مصنوعی: گاهی با ناله و گله از دل خستهها، به سراغ کلام و سخن میرفتی.
گاه اندر جام مخموران هجر
باده پیمودی ز مینای وصال
هوش مصنوعی: گاهی در میان پیمانهداران که مستاند، بادهای از عشق معشوق نوشیدهام که یادآور وصال و دیدار اوست.
هر دم از بحر فضیلت ریختی
گوهر دانش بدامان کمال
هوش مصنوعی: هر لحظه از دریای فضیلت، جواهرهای دانش را به دامان کمال میریزی.
گفتم هر صبح و شام رفته جمال با کمالش به بینم و گل از گلشن صحبت با مسرتش بچینم چند روزی بگذشت صیت فضلش منتشر گشت و قاضی بیخبران بر کمالش فجر آتش حسد در دل قاضی شعله کشیدن گرفت و باد غرور برسر و رویش و زیدن فرمود تاوی را در محکمه قضا آورده و ایرادی گرفته مقتول نمایند از آنجا که ضمیر روشندلان آئینه مصفاست و صورت افعال نیک و بد در آن پیدا چندانکه در معرکه سئوال عقد مکالمه بستند و باب مجادله گشودندگوی معانی از چوگان بیانش جز جواب لا ادری نر بودند زبان بحکم ضرورت از گفتار بست تا ازقضیه محکمه قاضی رست.
هوش مصنوعی: گفتم هر روز صبح و شب به تماشای زیبایی کامل او بروم و از گلهای گلدان صحبتش خوشبو باشم. چند روز گذشت و نام نیک او در بین مردم مشهور شد. قاضی که از او بیخبر بود، حسد به دلش افتاد و با کبر و خودخواهی فرمان داد تا او را به دادگاه ببرند و به او اتهام بزنند. از آنجایی که دلهای پاک مانند آینهای صاف هستند و کارهای خوب و بد در آنها نمایان است، در جلسه دادگاه که بحث و گفتگو آغاز شد، نتوانستند جز پاسخی مبهم بدهند. زبانها به خاطر ضرورت مقید ماند و از ماجرای دادگاه قاضی رهایی نیافتند.
کی خردمند نزد هر جاهل
گوید اسرار در حق و باطل
هوش مصنوعی: هیچ خردمندی نزد نادانها اسرار حقیقت و نادرستی را افشا نمیکند.
داند آنکس که باخبر باشد
که زبان پاسبان سرباشد
هوش مصنوعی: کسی که آگاه و باخبر است میداند که زبان میتواند محافظ خوبی برای انسان باشد.
گر تو را هست عقلی و هوشی
بردهان بند قفل خاموشی
هوش مصنوعی: اگر تو عقل و فکری داری، باید زبانت را بسته نگهداری و سکوت کنی.
لب گشاید چو بیخبر به ستیز
دم مزن آتشش مگردان تیز
هوش مصنوعی: وقتی شخصی ناشیانه و بیخبر به چالش و درگیری میافتد، بهتر است در مورد او صحبت نکنید و اوضاع را بدتر نکنید.
یا بدارالقضا بشو راضی
تا کند پوست از سرت قاضی
هوش مصنوعی: برای این که قدرت تقدیر الهی را بپذیری و با سرنوشت خود کنار بیایی، بهتر است راضی باشی تا قاضی سرنوشت تو را از غمها آزاد کند.
معلوم شد که دانائی در ندانستن بود و رهائی در زبان بستن نگر در حاجت مدعی اگر چه حجتی است باطل اظهار مدعای حق گو در دهان سمی است قاتل سخن عاقل بجاهل در نگیرد و آئینه ناقابل عکس نپذیرد.
هوش مصنوعی: فهمیدیم که آگاهی واقعی در نادانی نهفته است و رهایی در سکوت. اگرچه نیاز به بیان و ادعا وجود دارد، اما این ادعا ممکن است بیپایه باشد. بیان حقیقت در زبانی که سمی است، میتواند کشنده باشد. سخن عاقل به سادهلوحی نمیرسد و آینهای که ارزش کمی دارد، نمیتواند تصویری به خوبی نشان دهد.
خیز و ز گوش خرد پنبه غفلت درآر
کن ز لب کاملان در سخن گوشوار
هوش مصنوعی: بیدار شو و از گوشهای خود هر گونه غفلت را بیرون کن. از سخنان حکیمان نکتهها را بهخوبی بشنو و آنها را به کار بگیر.
بیخ جهالت بکن تخم تعقل بکار
تا رسدت زین چمن نخل تمنا ببار
هوش مصنوعی: خود را از نادانی رهایی بخش و بذر فکر و اندیشه بکار تا از این باغ حاصل، به ثمر برسد و آرزوهایت تحقق یابد.
زبان بستن بحقیقت بضرورت بحریست پر گوهر و سخن گفتن بمصلحت مهریست ذره پرور این هر دو جوهر یک کانند و گوهر یک عمان گاه آب انگیزد و گاه آتش گاه تسلی نماید و گاه مشوش.
هوش مصنوعی: خاموشی در واقع دریایی است پر از گوهرهای باارزش و سخن گفتن در مواقع مناسب، نیکیی است که به درستی پرورش میدهد. این دو خاصیت، مانند دو عنصر از یک منبع هستند و هر کدام میتوانند در لحظات مختلف عواطف و احساسات گوناگونی را بروز دهند؛ گاهی آرامشی ایجاد کنند و گاهی هم موجب نگرانی شوند.
خموشی گرچه بحری پر لآلیست
بوقت مصلحت اندر سخن کوش
هوش مصنوعی: اگرچه سکوت میتواند دریایی پر از گوهرهای ارزشمند باشد، اما در زمان مناسب باید در سخن گفتن تلاش کرد.
سکوت و گفتن بیجا خرد را
کند تیره چراغ روشن هوش
هوش مصنوعی: سکوت و حرفهای نابهجا میتواند موجب تاریک شدن عقل و خرد انسان شود، در حالی که دقت و تفکر روشنایی هوش را افزایش میدهد.
نه دائم در سخن باش و نه صامت
گهی خاموش باش و گاه بخروش
هوش مصنوعی: نه همیشه صحبت کن و نه همیشه سکوت کن؛ گاهی خاموش باش و گاهی هم با انرژی صحبت کن.
نظر کن اقتضای وقت آنگه
هرآنچه مصلحت بینی درآن کوش
هوش مصنوعی: به دقت به شرایط زمان توجه کن و سپس هر چیزی را که به نفع است، در آن پیگیر باش.