گنجور

شمارهٔ ۲

ای آنکه طلب کنی خدا را
آئینه حق شناس ما را
رندانه در آتو در خرابات
جامی بکش و ببین صفا را
پشمینه زهد را قبا کن
وانگاه بمی ده آن قبا را
بیگانه ز خویش تا نگردی
دیدار نه بینی آشنا را
هرگز نرسی بگنج الا
تا نشکنی این طلسم لا را
خوش آنکه براه کوی وصلش
گم کرده ز شوق دست و پا را
ای شیخ ز روی واحدیت
نشناخته اگر تو مارا
در کعبه و سومنات مائیم
عالم صفتند و ذات مائیم
مائیم ز خویش بی خودانه
سرمست ز باده مغانه
از هسی خویشتن مجرد
مطلق ز علایق زمانه
از ما اثری نمانده جز یار
چون آتش عشق زد زبانه
مائیم نشان بی نشانی
هر چند ندارد او نشانه
مابر خط و خال دوست حیران
زاهد به خیال دام و دانه
پیدا و نهان بجز خداوند
غیری نبود چو در میانه
در کعبه و سومنات مائیم
عالم صفتند و ذات مائیم
ما زانوی زهد را شکستیم
در میکده سالها نشستیم
تسبیح بخاک ره فکندیم
زنار ز زلف یار بستیم
هوئی ز میان جان کشیدیم
بند دل زاهدان گسستیم
پیوند از این و آن بریدیم
از دردسر زمانه رستیم
پیوسته فتاده در خرابات
از گردش چشم یار مستیم
تا جام جهان نمای باقیست
دردی کش باده الستیم
در ظاهر اگر چه بس فقیریم
در باطن خویش هر آنچه هستیم
در کعبه و سومنات مائیم
عالم صفتند و ذات مائیم
دوشم ببر آمد آن دلارام
بگرفت بخلوت دل آرام
زانوار تجلی جمالش
افزوده صفای باده در جام
بگشودچو آفتاب حسنش
از چهره صبح و پرده شام
افکند ز لطف ساقی عشق
آوازه و اشربوا در ایام
زان باده هر آنکه خورد جامی
دید اول کار تا به انجام
در آینه دید عکس خود را
افتاد بزلف خویش در دام
چون از غم یار من زدم جوش
آمد ز سروش غیب پیغام
در کعبه و سومنات مائیم
عالم صفتند و ذات مائیم
گشتیم مقیم بر در دل
دیدیم جمال دلبر دل
سلطان غمش علم برافراخت
شاهانه گرفت کشور دل
بس دل که بصید گاه عشقش
چون صید فتاده بر سر دل
در قلزم عشق یار ما را
پرورده شده بکشور دل
اسرار نهان ز روی ساقی
گردیده عیان ز ساغر دل
از دیده جان کنیم دایم
نظاره حق بمنظر دل
پرواز کنان بگلشن جان
خوش گفت سحر کبوتر دل
در کعبه و سومنات مائیم
عالم صفتند و ذات مائیم
رو جبه ماو من قبا کن
فانی شو و جای در بقا کن
در دیده ما درآ و بنشین
نظاره صورت خدا کن
از دردی ما بنوش جامی
درد دل خویشتن دوا کن
چون قطره درآی اندرین بحر
خود را بمحیط آشنا کن
گر طالب گنج لایزالی
در کنج دلست دیده وا کن
مردانه ز خویشتن برون آی
روبر در کعبه رضا کن
بگذر ز خودی خود چو منصور
روبرسر دار این ندا کن
در کعبه و سومنات مائیم
عالم صفتند و ذات مائیم
ما مهر سپهر لامکانیم
بیرون ز جهان جسم و جانیم
مفتاح رموز کنت کنزیم
مجموعه سرکن فکانیم
از هر نظری بصیر و بینا
گویا بزبان این و آئیم
مستیم و خراب و لاابالی
از خلق کنار و در میانیم
با حضرت خاص و خویش همدم
با سید آخرالزمانیم
در هیچ دری رهش نباشد
آن را که ز خویشتن برانیم
چون نور علی مدام با خویش
گوئیم بهر زبان که دانیم
در کعبه و سومنات مائیم
عالم صفتندو ذات مائیم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: ترجیع بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آنکه طلب کنی خدا را
آئینه حق شناس ما را
هوش مصنوعی: ای کسی که می‌خواهی خدا را بشناسی، به ما که آئینه‌ای برای شناخت حق هستیم، توجه کن.
رندانه در آتو در خرابات
جامی بکش و ببین صفا را
هوش مصنوعی: به شیوه‌ای زیرکانه و با فریبندگی در محفل عیش و خوشی، یک جرعه بنوش و لذت خالص را درک کن.
پشمینه زهد را قبا کن
وانگاه بمی ده آن قبا را
هوش مصنوعی: پوشش زهد و پارسایی را به لباس زیبا تبدیل کن و سپس آن لباس را به خدا تقدیم کن.
بیگانه ز خویش تا نگردی
دیدار نه بینی آشنا را
هوش مصنوعی: تا زمانی که از خودت دور شوی و به بیگانگی نپردازی، نمی‌توانی آشنایان را ببینی و از دیدار آنان لذت ببری.
هرگز نرسی بگنج الا
تا نشکنی این طلسم لا را
هوش مصنوعی: برای دستیابی به گنجینه‌های ارزشمند، باید موانع و مشکلات را پشت سر بگذاری و به جستجو و تلاش ادامه دهی.
خوش آنکه براه کوی وصلش
گم کرده ز شوق دست و پا را
هوش مصنوعی: خوشا به حال آن کسی که به خاطر عشق و شوق، در راه رسیدن به وصال محبوبش، راه را گم کرده و به دنبال او می‌گردد.
ای شیخ ز روی واحدیت
نشناخته اگر تو مارا
هوش مصنوعی: ای شیخ، اگر تو ما را از روی یکپارچگی و یگانگی نشناخته‌ای، پس درک درستی از ما نداری.
در کعبه و سومنات مائیم
عالم صفتند و ذات مائیم
هوش مصنوعی: ما در کعبه و سومنات حضور داریم؛ آنها فقط صفات ما هستند و ذات خود ما هستیم.
مائیم ز خویش بی خودانه
سرمست ز باده مغانه
هوش مصنوعی: ما دچار شوری و سرمستی شده‌ایم و از خود بی‌خود هستیم، مانند مستی که از شراب مغ منطقه به دست آمده است.
از هسی خویشتن مجرد
مطلق ز علایق زمانه
هوش مصنوعی: شخصی که از همه وابستگی‌های دنیوی و دلبستگی‌های زمانی خود به‌کلی جداست.
از ما اثری نمانده جز یار
چون آتش عشق زد زبانه
هوش مصنوعی: از ما هیچ نشانی باقی نمانده جز محبوبی که مانند آتش، عشق را شعله‌ور می‌سازد.
مائیم نشان بی نشانی
هر چند ندارد او نشانه
هوش مصنوعی: ما نشانه‌ای از وجود بی‌وجودیم، هرچند که او نشانه‌ای ندارد.
مابر خط و خال دوست حیران
زاهد به خیال دام و دانه
هوش مصنوعی: ما به خطوط و لکه‌های زیبای دوست، حیرت زده‌ایم و زاهدان در فکر شکار و طعمه هستند.
پیدا و نهان بجز خداوند
غیری نبود چو در میانه
هوش مصنوعی: در میان چیزی جز خداوند وجود ندارد، چه آن چیز معلوم باشد و چه پنهان.
در کعبه و سومنات مائیم
عالم صفتند و ذات مائیم
هوش مصنوعی: ما در کعبه و سومنات حضور داریم و این مکان‌ها فقط نمایانگر صفات ما هستند؛ در واقع، ذات ما در پشت این نمادها نهفته است.
ما زانوی زهد را شکستیم
در میکده سالها نشستیم
هوش مصنوعی: ما دیگر به ریاضت و زهد اهمیت نمی‌دهیم و سال‌هاست که در میخانه مشغول خوشگذرانیم.
تسبیح بخاک ره فکندیم
زنار ز زلف یار بستیم
هوش مصنوعی: ما تسبیح را به خاک راه انداختیم و زنجیر را از موی محبوبیم بستیم.
هوئی ز میان جان کشیدیم
بند دل زاهدان گسستیم
هوش مصنوعی: صدایی از اعماق جانمان برخواست و زنجیر دل زاهدان را شکسته‌ایم.
پیوند از این و آن بریدیم
از دردسر زمانه رستیم
هوش مصنوعی: ما ارتباطات خود را با این و آن قطع کردیم و از مشکلات زمانه رهایی یافتیم.
پیوسته فتاده در خرابات
از گردش چشم یار مستیم
هوش مصنوعی: ما همیشه در خرابات (محل خوش‌گذرانی) گرفتار شده‌ایم، چرا که چشم‌های مست یار ما را به خود جذب کرده است.
تا جام جهان نمای باقیست
دردی کش باده الستیم
هوش مصنوعی: تا زمانی که جامی که دنیای جاودان را نمایش می‌دهد هنوز موجود است، به درد و رنج خود ادامه بده و از شراب وجود خدا لذت ببر.
در ظاهر اگر چه بس فقیریم
در باطن خویش هر آنچه هستیم
هوش مصنوعی: با اینکه در ظاهر شاید به نظر برسد که چیزی نداریم و فقیر هستیم، اما در درون خود، ثروت‌های با ارزشی را داریم که ما را غنی می‌کند.
در کعبه و سومنات مائیم
عالم صفتند و ذات مائیم
هوش مصنوعی: ما در کعبه و سومنات حضور داریم و این مکان‌ها نمایانگر وصف ما هستند، اما خود ما حقیقت و ذات اصلی هستیم.
دوشم ببر آمد آن دلارام
بگرفت بخلوت دل آرام
هوش مصنوعی: دیشب محبوبم به من آمد و در دل آرام من را در خود گرفت.
زانوار تجلی جمالش
افزوده صفای باده در جام
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت می‌پردازد. در آن بیان شده که زیبایی او به قدری خیره‌کننده است که به مانند جلوه‌ای درخشان، به طراوت و شادابی نوشیدنی در جام افزوده می‌شود. به نوعی، این تصویر نشان می‌دهد که جمال و زیبایی او، زندگی و نشاط را به محیط اطرافش منتقل می‌کند.
بگشودچو آفتاب حسنش
از چهره صبح و پرده شام
هوش مصنوعی: چهره‌اش مانند آفتاب، زیبایی‌اش را در صبح برافراشت و پرده شب را کنار زد.
افکند ز لطف ساقی عشق
آوازه و اشربوا در ایام
هوش مصنوعی: با محبت ساقی، نام عشق در عالم پیچیده و در ایام خوش، می‌نوشیدند.
زان باده هر آنکه خورد جامی
دید اول کار تا به انجام
هوش مصنوعی: هر کسی که از آن شراب بنوشد، در ابتدا زیبایی و لذتی را می‌بیند که در پایان به تصویر می‌کشد.
در آینه دید عکس خود را
افتاد بزلف خویش در دام
هوش مصنوعی: در آینه تصویر خود را دید و متوجه شد که مویش به دام افتاده است.
چون از غم یار من زدم جوش
آمد ز سروش غیب پیغام
هوش مصنوعی: وقتی که به خاطر دوری یارم غمگین شدم، از عالم غیب پیام‌هایی به من رسید.
در کعبه و سومنات مائیم
عالم صفتند و ذات مائیم
هوش مصنوعی: ما در کعبه و سومنات حضور داریم، هر دو نمادهایی از عبادت و پرستش هستند و ما خود به ذات و صفات الهی نمایانده‌ایم.
گشتیم مقیم بر در دل
دیدیم جمال دلبر دل
هوش مصنوعی: به دور دل محبوب گشتیم و در کنار دل، زیبایی او را مشاهده کردیم.
سلطان غمش علم برافراخت
شاهانه گرفت کشور دل
هوش مصنوعی: سلطان غم، نماد ابراز احساسات عمیق و حزن آفرین است که به طور سلطنتی بر قلب و روح انسان حاکم شده و تمام دنیای احساسات او را تسخیر می‌کند.
بس دل که بصید گاه عشقش
چون صید فتاده بر سر دل
هوش مصنوعی: دل‌ها بسیاری به دام عشق افتاده‌اند، همان‌طور که صیدها به دام شکارچی می‌افتند.
در قلزم عشق یار ما را
پرورده شده بکشور دل
هوش مصنوعی: در آغوش عشق یار، ما مانند پرنده‌ای در دنیای دل بزرگ شده‌ایم.
اسرار نهان ز روی ساقی
گردیده عیان ز ساغر دل
هوش مصنوعی: رازهای پنهان به واسطه‌ی شراب‌خوری و زیبایی ساقی آشکار شده‌اند و دل آدمی نسبت به آن‌ها روشن و واضح است.
از دیده جان کنیم دایم
نظاره حق بمنظر دل
هوش مصنوعی: همواره باید با چشم دل به تماشای حق و حقیقت بپردازیم.
پرواز کنان بگلشن جان
خوش گفت سحر کبوتر دل
هوش مصنوعی: پرواز کنان به گلشن جان، کبوتر دل با نغمه‌های شیرینی حرف می‌زند و صبح زیبایی را نوید می‌دهد.
در کعبه و سومنات مائیم
عالم صفتند و ذات مائیم
هوش مصنوعی: ما در کعبه و سومنات (دو مکان مقدس) حضور داریم؛ صفات عالم از آنِ ماست و وجود واقعی ما هستیم.
رو جبه ماو من قبا کن
فانی شو و جای در بقا کن
هوش مصنوعی: جبهه‌ات را برطرف کن و به زودی نابود شو، سپس در جایی که پایدار است، اقامت کن.
در دیده ما درآ و بنشین
نظاره صورت خدا کن
هوش مصنوعی: به چشمان ما بیا و بنشین تا زیبایی خداوند را تماشا کنیم.
از دردی ما بنوش جامی
درد دل خویشتن دوا کن
هوش مصنوعی: از رنج و آلام ما بنوش و با یک نوشیدنی، غم و درد دل خود را درمان کن.
چون قطره درآی اندرین بحر
خود را بمحیط آشنا کن
هوش مصنوعی: زمانی که مانند یک قطره در دریا هستی، خودت را با محیط و دنیای اطرافت آشنا کن.
گر طالب گنج لایزالی
در کنج دلست دیده وا کن
هوش مصنوعی: اگر به دنبال گنجی بی‌نظیر هستی، باید چشمانت را به درون دل خودت باز کنی.
مردانه ز خویشتن برون آی
روبر در کعبه رضا کن
هوش مصنوعی: به معنای این است که با勇 و اراده از خودت فراتر برو و به سمت کعبه برو تا رضایت و خشنودی خدا را جلب کنی.
بگذر ز خودی خود چو منصور
روبرسر دار این ندا کن
هوش مصنوعی: از خودگذشتی کن و مانند منصور که به دار برده شد، بر سر دار این پیام را بگو.
در کعبه و سومنات مائیم
عالم صفتند و ذات مائیم
هوش مصنوعی: ما در کعبه و سومنات حضور داریم، چرا که صفات و ویژگی‌های ما همواره در همه جا وجود دارد و ذات واقعی ما نیز همین است.
ما مهر سپهر لامکانیم
بیرون ز جهان جسم و جانیم
هوش مصنوعی: ما ستاره‌های آسمان غیرمادی هستیم و فراتر از جهان مادی و جسمانی قرار داریم.
مفتاح رموز کنت کنزیم
مجموعه سرکن فکانیم
هوش مصنوعی: کلید اسرار را در اختیار داریم و از این رو، توانایی تبدیل هر چیزی به حقیقت را داریم.
از هر نظری بصیر و بینا
گویا بزبان این و آئیم
هوش مصنوعی: از هر نظر آگاه و دیدنی هستی و می‌توانی به راحتی آن را بیان کنی.
مستیم و خراب و لاابالی
از خلق کنار و در میانیم
هوش مصنوعی: ما سرشار از خوشی و سرمستی هستیم و بی‌خیال از دیگران، در کنار هم زندگی می‌کنیم.
با حضرت خاص و خویش همدم
با سید آخرالزمانیم
هوش مصنوعی: من با حضرت خاص و خودم در همراهی و دوستی هستم و با سید آخرالزمان، ارتباط دارم.
در هیچ دری رهش نباشد
آن را که ز خویشتن برانیم
هوش مصنوعی: در هیچ‌کجا دسترسی به او وجود ندارد، اگر خودمان او را از خود دور کنیم.
چون نور علی مدام با خویش
گوئیم بهر زبان که دانیم
هوش مصنوعی: هر کجا که برویم، روشنایی و نور علی همیشه همراه ماست؛ پس با هر زبانی که بلد هستیم، درباره او صحبت می‌کنیم.
در کعبه و سومنات مائیم
عالم صفتندو ذات مائیم
هوش مصنوعی: ما در هر دو مکان مقدس، یعنی کعبه و سومنات، حضور داریم و خود را در توصیف و ویژگی‌های عالم و همچنین در ذات و حقیقت آن می‌بینیم.