شمارهٔ ۹۱
سالها شد که به دل نقش مرادی دارم
دیدهٔ جان به رخ حور نژادی دارم
طره عقد گشایش چو ببندد گرهی
از گره بستن آن طره گشادی دارم
گرچه غمها بود از دوری وصلش به دلم
هر دم از یاد رخش خاطر شادی دارم
کیسه دوست چو غم گر ز زر و سیم تهیست
صاحبی ذوالکرم و شاه جوادی دارم
شکر ایزد که ز لَخت جگر و پاره دل
در بیابان غمش توشه و زادی دارم
نه سر صلح به کس باشدم و نه دل جنگ
تا در این معرکه با نفس جهادی دارم
صد رهم گر کُشد از خنجر بیداد چه نور
رهی از وی تو مپندار که دادی دارم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سالها شد که به دل نقش مرادی دارم
دیدهٔ جان به رخ حور نژادی دارم
هوش مصنوعی: سالهاست که به جای کسی با ویژگیهای خاص به او علاقهمند شدهام و این اشتیاق در من مثل جان یک حقیقت بزرگ وجود دارد.
طره عقد گشایش چو ببندد گرهی
از گره بستن آن طره گشادی دارم
هوش مصنوعی: وقتی که در کارها مشکلی پیش بیاید، من قادر هستم که با تدبیر و فکر درست، آن مشکل را حل کنم و به نوعی راهی برای گشایش بیابم.
گرچه غمها بود از دوری وصلش به دلم
هر دم از یاد رخش خاطر شادی دارم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دوری او باعث غم و اندوه من شده، اما هر لحظه یاد صورتش در دلم موجب شادیام است.
کیسه دوست چو غم گر ز زر و سیم تهیست
صاحبی ذوالکرم و شاه جوادی دارم
هوش مصنوعی: کیسه دوستی که خالی از طلا و نقره باشد، غمانگیز است. اما من دوست نیکو و بخشندهای دارم که با خوبیهایش مرا سرشار میکند.
شکر ایزد که ز لَخت جگر و پاره دل
در بیابان غمش توشه و زادی دارم
هوش مصنوعی: خوشحالم که با وجود آلام و دردهایی که در دل دارم، توانستهام در این جهان دشوار منبعی از امید و انگیزه پیدا کنم.
نه سر صلح به کس باشدم و نه دل جنگ
تا در این معرکه با نفس جهادی دارم
هوش مصنوعی: من نه طرفدار صلح هستم و نه در پی جنگ و درگیری؛ زیرا در این نبرد، تنها با نفس خود مبارزه میکنم.
صد رهم گر کُشد از خنجر بیداد چه نور
رهی از وی تو مپندار که دادی دارم
هوش مصنوعی: اگر صد بار هم از خنجر ستم بکشند، نباید خیال کنی که من را به راهی روشن هدایت کردهاند، زیرا من چیزی ندارم که به تو بدهیم.

نورعلیشاه