شمارهٔ ۹۰
نه این زمان ز می جلوه تو من مستم
که سالهاست از این باده کهن مستم
دراین بهار ندانم بسر چها دارم
که دیگران بچمن جرعه نوش و من مستم
اگر نه بلبل زارم چرا بفصل بهار
ز آب و رنگ گل و نکهت چمن مستم
روم بکعبه و دیر و بسوزم این زنار
که آن صنم نکند همچو برهمن مستم
ز چین طره نماید چو نافه بخشائی
کند ز غالیه چون آهوی ختن مستم
زهی حکایت عشقی که بعد چندین سال
کند ز قصه شیرین و کوهکن مستم
لب از عصاره انگورتر چرا سازم
کنونکه نور نمود از می سخن مستم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نه این زمان ز می جلوه تو من مستم
که سالهاست از این باده کهن مستم
هوش مصنوعی: میگوید که من تنها به خاطر زیبایی و جلوه تو در این لحظه مست نیستم، بلکه سالهاست که به خاطر این شراب قدیمی مست و غرق در این حال هستم.
دراین بهار ندانم بسر چها دارم
که دیگران بچمن جرعه نوش و من مستم
هوش مصنوعی: در این فصل بهار نمیدانم چه حال و روزی دارم، در حالی که دیگران از رونق و شادابی زندگی بهرهمندند و من به خاطر شرایط خاصی که دارم، به نوعی سرگردان و گیج هستم.
اگر نه بلبل زارم چرا بفصل بهار
ز آب و رنگ گل و نکهت چمن مستم
هوش مصنوعی: اگر من بلبل گریان نیستم، پس چرا در بهار از زیبایی گلها و عطر چمن به وجد آمدهام؟
روم بکعبه و دیر و بسوزم این زنار
که آن صنم نکند همچو برهمن مستم
هوش مصنوعی: من به کعبه و دیر میروم و این زنجیر را میسوزانم، زیرا آن معبود، همچون برهمن (معبود هندی) مرا مست نکند.
ز چین طره نماید چو نافه بخشائی
کند ز غالیه چون آهوی ختن مستم
هوش مصنوعی: موهای پیچخوردهاش همچون پردهای زیبا به نمایش گذاشته شده و مانند عطر خوشبو، وجودم را سرشار از شادی میکند، مثل آهویی که در دشتهای ختن سرمست است.
زهی حکایت عشقی که بعد چندین سال
کند ز قصه شیرین و کوهکن مستم
هوش مصنوعی: عشق زیبایی را تصور کن که پس از سالها هنوز هم داستان شیرینی را به یاد میآورد و دلش پر از شوق و سرخوشی است.
لب از عصاره انگورتر چرا سازم
کنونکه نور نمود از می سخن مستم
هوش مصنوعی: چرا باید لبهایم را به عصاره انگور آغشته کنم، وقتی که نور و روشنی از صحبتهای نوشیدنی مستکننده به وجود آمده است؟

نورعلیشاه