شمارهٔ ۸۶
اکنون که بطره ات اسیرم
هر دم چه زنی زغمزه تیرم
آزادم و بنده رخ تو
صیادم و در کفت اسیرم
خورشید برد ز اخترم نور
هرچند که ذره و حقیرم
باخاک یکیست گنج قارون
پیش من اگر چه بس فقیرم
خاطر ندهم بهر نگاری
تا نقش تو هست در ضمیرم
درخلد برین حرام باشد
بی لعل تو انگبین و شیرم
خمار ازل سرشته چون نور
از باده مهر تو خمیرم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اکنون که بطره ات اسیرم
هر دم چه زنی زغمزه تیرم
هوش مصنوعی: اکنون که نوشیدنیات مرا به بند کشیده، هر لحظه با ناز و اشارههای تو مرا زخم میزنی.
آزادم و بنده رخ تو
صیادم و در کفت اسیرم
هوش مصنوعی: من آزاد هستم ولی به خاطر زیبایی تو احساس بندگی میکنم؛ مانند صیادی که در دام خود گرفتار شده است.
خورشید برد ز اخترم نور
هرچند که ذره و حقیرم
هوش مصنوعی: خورشید نورش را از ستارهام میگیرد، هر چند که من کوچک و بیاهمیت هستم.
باخاک یکیست گنج قارون
پیش من اگر چه بس فقیرم
هوش مصنوعی: اگرچه من خیلی فقیر هستم، اما گنج قارون برای من با خاک هیچ فرقی ندارد و به یک اندازه ارزش ندارد.
خاطر ندهم بهر نگاری
تا نقش تو هست در ضمیرم
هوش مصنوعی: من به خاطر کسی فکر نمیکنم، زیرا تا زمانی که تصویر تو در ذهنم وجود دارد، چیزی جز تو برایم اهمیت ندارد.
درخلد برین حرام باشد
بی لعل تو انگبین و شیرم
هوش مصنوعی: در بهشت، بیوجود تو، عسل و شیر نیز حرام است.
خمار ازل سرشته چون نور
از باده مهر تو خمیرم
هوش مصنوعی: من از ابتدا تحت تأثیر عشق تو قرار گرفتهام، مانند نور که از شراب خوشبوی محبت تو به وجود آمده است.

نورعلیشاه