شمارهٔ ۸۱
بیشتر زانکه رسد باده ز روئیدن تاک
مست دیدار تو بودم بدل و دیده پاک
بلبل و قمری گلزار توبودم روزی
که نه از گل اثری بود و نه سر و چالاک
گرد بام حرمت جان طیران داشت دمی
که نبود اینهمه دور و دوران با افلاک
سالها دل حرکت کرد چو پرگار فلک
تا بکوی تو سکون یافته از مرکز خاک
ذات پاک توکه بیرون بود از دانش و وهم
کی نمایدخردش درک بچشم ادراک
هرکرا رو بسوی تست نجاتش باشد
وانکه رویش نه بسوی تو بود هست هلاک
منکه نور توام از نار چه اندیشه کنم
کند اندیشه زنار آنکه بود خود خاشاک
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیشتر زانکه رسد باده ز روئیدن تاک
مست دیدار تو بودم بدل و دیده پاک
هوش مصنوعی: بیشتر از آنکه شراب از رشد تاک به دست آید، من در دیدن تو مست بودم و قلب و چشمانم را پاک نگه داشتم.
بلبل و قمری گلزار توبودم روزی
که نه از گل اثری بود و نه سر و چالاک
هوش مصنوعی: من روزی در میان گلزار تو مانند بلبل و قمری بودم، وقتی که نه اثری از گل وجود داشت و نه شور و شوقی.
گرد بام حرمت جان طیران داشت دمی
که نبود اینهمه دور و دوران با افلاک
هوش مصنوعی: در دورانی که آسمان و جهان به این گستردگی نبود، پرندهای در اطراف بام حرمت پرواز میکرد.
سالها دل حرکت کرد چو پرگار فلک
تا بکوی تو سکون یافته از مرکز خاک
هوش مصنوعی: سالها دل من مدام گرفتار رفت و آمد بود، مانند پرگار در مدار آسمان. حالا که به سوی تو آمده است، آرامش و سکون را از مرکز زمین یافته است.
ذات پاک توکه بیرون بود از دانش و وهم
کی نمایدخردش درک بچشم ادراک
هوش مصنوعی: ذات پاک تو فراتر از دانش و تصورات انسانی است. چگونه میتواند عقل و خرد، آن را با دیدی محدود درک کند؟
هرکرا رو بسوی تست نجاتش باشد
وانکه رویش نه بسوی تو بود هست هلاک
هوش مصنوعی: هر کسی که به سمت تو بیفتد و از تو کمک بگیرد نجات پیدا میکند، اما کسی که به سمت تو نیاید، حتماً به هلاکت دچار میشود.
منکه نور توام از نار چه اندیشه کنم
کند اندیشه زنار آنکه بود خود خاشاک
هوش مصنوعی: من که روشنیام از آتش توست، چرا باید دربارهٔ چیزهای بیمحتوا فکر کنم؟ اندیشه کنم در مورد کسی که خود به اندازهٔ خاکستر است؟

نورعلیشاه