گنجور

شمارهٔ ۸۰

چو بلبلی که بود آن بگلستان مشتاق
دلم بود بجمال تو دلستان مشتاق
جهانیان همه گر شوق بوستان دارند
مراست دیده بدیدار دوستان مشتاق
چو دیگران نیم ایدوست با وجود تو من
بسیر و باغ تماشای بوستان مشتاق
دلم نمیرهد ای گل ز خار دیوارت
که هست بلبل نالان بآشیان مشتاق
نظر بغیر تواش نیست بر کرشمه خور
چو نور هر که ترا هست در جهان مشتاق

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو بلبلی که بود آن بگلستان مشتاق
دلم بود بجمال تو دلستان مشتاق
هوش مصنوعی: مانند بلبلی که در گلستان به زیبایی‌های تو دل بسته است، من نیز به جمال و زیبایی تو دلم وابسته است.
جهانیان همه گر شوق بوستان دارند
مراست دیده بدیدار دوستان مشتاق
هوش مصنوعی: همه مردم اگر آرزوی بوستان و زیبایی‌های آن را داشته باشند، من فقط به دیدار دوستان مشتاق خود چشم دوخته‌ام.
چو دیگران نیم ایدوست با وجود تو من
بسیر و باغ تماشای بوستان مشتاق
هوش مصنوعی: با وجود تو، من مانند دیگران نیستم و علی‌رغم اینکه در جهان هستم، احساس می‌کنم که در یک باغ زیبا و جذاب حضور دارم که همیشه مشتاق دیدن آن هستم.
دلم نمیرهد ای گل ز خار دیوارت
که هست بلبل نالان بآشیان مشتاق
هوش مصنوعی: دل من به خاطر دیوار خاردار تو نمی‌میرد، زیرا بلبل در آرزوی آشیان خود ناله می‌زند.
نظر بغیر تواش نیست بر کرشمه خور
چو نور هر که ترا هست در جهان مشتاق
هوش مصنوعی: نگاه کسی جز تو به زیبایی‌های این جهان نیست، مانند نور خورشید که همه را مجذوب خود می‌کند. هر کسی که در این دنیا به تو عشق ورزد، به تو امیدوار است.