گنجور

شمارهٔ ۶۶

ای بیخبر از وفای دیگر
هر دم چه کنی جفای دیگر
ما را بجز از هوای عشقت
در سر نبود هوای دیگر
برروی دل او فتاده بس دل
درکوی تو نیست جای دیگر
راحت بودم اگر چه هر دم
از دوست رسد بلای دیگر
امروز مرا ز نور رویت
افزود بدل صفای دیگر
تا چند بود فراق و وصلت
آن بهر من این برای دیگر
جز درد تو جان دردمندم
جانا چکند دوای دیگر
بالای تو هر بلا که بخشد
آن هست مرا عطای دیگر
چون نور مرا بجز لقایت
منظور نشد لقای دیگر

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای بیخبر از وفای دیگر
هر دم چه کنی جفای دیگر
هوش مصنوعی: ای کسی که از وفای دیگران بی‌خبری، هر لحظه چه کار می‌کنی که به آن‌ها خیانت می‌کنی؟
ما را بجز از هوای عشقت
در سر نبود هوای دیگر
هوش مصنوعی: تنها دلخواه ما عشق تو بود و هیچ خواسته دیگری در سر نداشتیم.
برروی دل او فتاده بس دل
درکوی تو نیست جای دیگر
هوش مصنوعی: دل او پر از عشق و محبت است و در کوی تو جا و مکانی دیگر برای دل‌های عاشق وجود ندارد.
راحت بودم اگر چه هر دم
از دوست رسد بلای دیگر
هوش مصنوعی: اگرچه هر لحظه از سوی دوست مشکل جدیدی به سرم می‌آید، اما باز هم راحت و آسوده‌ام.
امروز مرا ز نور رویت
افزود بدل صفای دیگر
هوش مصنوعی: امروز دیدن چهره‌ات باعث شده که روح من به حالت دیگری از طراوت و صفا برسد.
تا چند بود فراق و وصلت
آن بهر من این برای دیگر
هوش مصنوعی: تا چه زمانی باید دوری و نزدیکی را تحمل کنم؟ این حالتی که برای من پیش آمده، برای دیگران چیز دیگری است.
جز درد تو جان دردمندم
جانا چکند دوای دیگر
هوش مصنوعی: عزیزم، غیر از درد تو، جان من در کمال رنج و مشقت است. چه درمانی می‌تواند برای این درد دیگر وجود داشته باشد؟
بالای تو هر بلا که بخشد
آن هست مرا عطای دیگر
هوش مصنوعی: هر مصیبت و سختی که تو برای من رقم بزنی، برای من مانند یک نعمت دیگر است.
چون نور مرا بجز لقایت
منظور نشد لقای دیگر
هوش مصنوعی: وقتی نور من فقط دیدارت است، چیزی دیگر برایم اهمیت ندارد.