گنجور

شمارهٔ ۶۳

خرم دل یاری که نگارش چو سفر کرد
خود دست در آغوش وداعش بکمر کرد
جز یار من آن شوخ جفا کار نگاری
بی دیدن یاران نشنیدم که سفر کرد
بینائی وی را خللی راه نیابد
هر دیده که خاک ره او کحل بصر کرد
یاقوت لبش کی بود از قوت بازو
آنکس که نه خون دلش از قوت جگر کرد
لب تشنه وصلش چو مرا دید ز هجران
صد جوی روان بر رخم از دیده تر کرد
پیغام سلام از لب شیرین چو فرستاد
حنظل بدهن داشتم و طعم شکر کرد
یارب بوطن از سفرش آر سلامت
تا نور نگوید که ز ما قطع نظر کرد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خرم دل یاری که نگارش چو سفر کرد
خود دست در آغوش وداعش بکمر کرد
هوش مصنوعی: دل شادمان کسی که وقتی محبوبش به سفر می‌رود، خود را در آغوش وداع او می‌پیچد و برایش دلتنگ می‌شود.
جز یار من آن شوخ جفا کار نگاری
بی دیدن یاران نشنیدم که سفر کرد
هوش مصنوعی: غیر از یار من، آن دختر بازیگوش و بی‌رحم، هیچ کس را ندیدم که بدون دیدن دوستانش به سفر برود.
بینائی وی را خللی راه نیابد
هر دیده که خاک ره او کحل بصر کرد
هوش مصنوعی: هر چشمی که در مسیر او خاکی شود، دیگر نمی‌تواند در تشخیص او خطا کند و بینایی او تحت تأثیر قرار نمی‌گیرد.
یاقوت لبش کی بود از قوت بازو
آنکس که نه خون دلش از قوت جگر کرد
هوش مصنوعی: لبانش که مانند یاقوت است، به خاطر توانایی و قدرت آن کسی نیست که نه خون دلش را به خاطر قوت و استقامت جگرش نریخته است.
لب تشنه وصلش چو مرا دید ز هجران
صد جوی روان بر رخم از دیده تر کرد
هوش مصنوعی: وقتی لب تشنه عشق او به من نگریست، به یاد دوری و جدایی، صد جوی آب از چشمانم جاری شد.
پیغام سلام از لب شیرین چو فرستاد
حنظل بدهن داشتم و طعم شکر کرد
هوش مصنوعی: زمانی که شخصی با لب‌های شیرینش پیامی از سلام را ارسال کرد، من در حالی که تلخی حنظل را در دهانم داشتم، طعم شیرینی شکر را احساس کردم.
یارب بوطن از سفرش آر سلامت
تا نور نگوید که ز ما قطع نظر کرد
هوش مصنوعی: ای خدا، از سفر یار به وطنش سلامت بخواه تا نور، نشان ندهد که از ما روی برگردانده است.