گنجور

شمارهٔ ۶۰

گریه عاشقان سحر باشد
که سحر گریه را اثر باشد
حالت عاشق این بود جاوید
که لبش خشک و دیده تر باشد
راز عشقش چه جوئی از عقلا
عاقل عشق بی خبر باشد
عقل با عشق هم ترازو نیست
سنگ این دیگر آن دگر باشد
هیچ برجا ز عقل نگذارد
هرکجا عشق در گذر باشد
اینقدر طاقتش کجاست که عقل
ناوک عشق را سپر باشد
عشق مغز است و عقل همچون پوست
پوست از مغز بهره ور باشد
تا بود نور عشق منظورش
سوی عقلش کجا نظر باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گریه عاشقان سحر باشد
که سحر گریه را اثر باشد
هوش مصنوعی: گریه عاشقان در سحرگاهان ناشی از عشقی عمیق است، چرا که در این زمان، این اشک‌ها تأثیر ویژه‌ای دارند و نشان‌دهنده احساسات درونی افراد می‌باشند.
حالت عاشق این بود جاوید
که لبش خشک و دیده تر باشد
هوش مصنوعی: عاشق همیشه این حال را دارد که لبانش خشک و چشمانش پر از اشک باشد.
راز عشقش چه جوئی از عقلا
عاقل عشق بی خبر باشد
هوش مصنوعی: راز عشق او را از عقلای اهل فکر نپرس، چون عاشق هیچ اطلاعی از عشق ندارد.
عقل با عشق هم ترازو نیست
سنگ این دیگر آن دگر باشد
هوش مصنوعی: عقل و عشق قابل مقایسه نیستند؛ مانند این است که دو چیز کاملاً متفاوت را بسنجد. عقل درست و منطقی عمل می‌کند، در حالی که عشق احساسی عمیق و بی‌نظیر دارد.
هیچ برجا ز عقل نگذارد
هرکجا عشق در گذر باشد
هوش مصنوعی: هر جا که عشق حضور داشته باشد، عقل هیچ نقشی ندارد و نمی‌تواند در آن مکان باقی بماند.
اینقدر طاقتش کجاست که عقل
ناوک عشق را سپر باشد
هوش مصنوعی: عشق آنقدر قوی و تاثیرگذار است که حتی عقل و منطق را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد و توانایی مقابله با آن را ندارد.
عشق مغز است و عقل همچون پوست
پوست از مغز بهره ور باشد
هوش مصنوعی: عشق مانند مغز انسان است که عمق و اصل وجود او را تشکیل می‌دهد، در حالی که عقل شبیه پوست است که تنها سطح را می‌پوشاند و از حقیقت عمیق عشق بهره‌مند می‌شود.
تا بود نور عشق منظورش
سوی عقلش کجا نظر باشد
هوش مصنوعی: به محض اینکه عشق وجود دارد، عقل نمی‌تواند به چیز دیگری توجه کند.