گنجور

شمارهٔ ۵۸

ز رویش دسته گل آفریدند
ز مویش جعد سنبل آفریدند
دراین میخانه بهر می پرستان
ز لعلش ساغر مل آفریدند
کمند دلربائی در قفایش
ز مشکین تار کاکل آفریدند
بتار زلفش از هر پیچ و تابی
بسی دور و تسلسل آفریدند
دمی عشقش مرا تعلیم کردند
که آن حسن و تجمل آفریدند
مدامم توشه از خوان قناعت
بدامان توکل آفریدند
چو آن چهچه شنیدند از لب جام
بحلق شیشه غلغل آفریدند
بگلزار سر کویش دل نور
بصد زاری چو بلبل آفریدند

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز رویش دسته گل آفریدند
ز مویش جعد سنبل آفریدند
هوش مصنوعی: به خاطر چهره‌اش، گل‌های زیبا را خلق کردند و از موهایش، پیچ و تاب سنبل را به وجود آوردند.
دراین میخانه بهر می پرستان
ز لعلش ساغر مل آفریدند
هوش مصنوعی: در این میخانه، برای علاقه‌مندان به نوشیدنی، از شراب خوشمزه‌ای که به رنگ قرمز می‌درخشد، جام‌هایی زیبا ساخته‌اند.
کمند دلربائی در قفایش
ز مشکین تار کاکل آفریدند
هوش مصنوعی: دلبری با جذابیتی خاص، در دامی از تارهای مشکی موهایش به وجود آمده است.
بتار زلفش از هر پیچ و تابی
بسی دور و تسلسل آفریدند
هوش مصنوعی: زلف او به قدری پیچ و تاب دارد که بسیاری از دوری و نزدیکی‌ها را ایجاد کرده است.
دمی عشقش مرا تعلیم کردند
که آن حسن و تجمل آفریدند
هوش مصنوعی: مدتی در عشق او به من آموزش دادند که آن زیبایی و جذابیت را خلق کردند.
مدامم توشه از خوان قناعت
بدامان توکل آفریدند
هوش مصنوعی: همواره از سفره قناعت بهره می‌برم و به دامن توکل اعتماد کرده‌ام.
چو آن چهچه شنیدند از لب جام
بحلق شیشه غلغل آفریدند
هوش مصنوعی: وقتی آن صدا را از لبه‌ی جام شنیدند، شیشه شروع به صدا کردن کرد.
بگلزار سر کویش دل نور
بصد زاری چو بلبل آفریدند
هوش مصنوعی: در گلستان سر کوی تو، دل به شدت به حالت زاری و ناله مثل بلبل به وجود آمده است.