شمارهٔ ۴۷
منم که با مژه تر کنم گهر سوراخ
توئی که کرده ز تیر غمم جگر سوراخ
ز بسکه چشم ببام و درت نهادم شد
ز کاوش مژه ام جمله بام و در سوراخ
بیاکه ناوک آهم دل فلک هر شب
جدا ز ماه رخت کرده تا سحر سوراخ
تو رفتی و ز قفای تو هر قدم کردم
زمین خشک بخوناب چشم تر سوراخ
عجب مدار که نور از ضمیر چون خورشید
کند بناوک حسرت دل قمر سوراخ
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
منم که با مژه تر کنم گهر سوراخ
توئی که کرده ز تیر غمم جگر سوراخ
هوش مصنوعی: من کسی هستم که با نگاه نازک و دلربای خود، اشکهای خود را بر روی زخمهای دلانگیز تو میریزم؛ زخمهایی که بر اثر غم و اندوه بر دلم نشستهاند.
ز بسکه چشم ببام و درت نهادم شد
ز کاوش مژه ام جمله بام و در سوراخ
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه مدتی طولانی به در و دیوار خانهات نگاه کردهام، حالا دیگر مژهام همه جا را مانند یک سوراخ میبیند.
بیاکه ناوک آهم دل فلک هر شب
جدا ز ماه رخت کرده تا سحر سوراخ
هوش مصنوعی: بیا و ببین که آوای آه من چ how on night آسمان تا صبح، در حالی که چهره تو را از ماه جدا کرده است، سوراخی را ایجاد کرده است.
تو رفتی و ز قفای تو هر قدم کردم
زمین خشک بخوناب چشم تر سوراخ
هوش مصنوعی: تو رفتی و من هر قدمی که برداشتم، زمین خشک و بی آب است و چشمانم پر از اشک است.
عجب مدار که نور از ضمیر چون خورشید
کند بناوک حسرت دل قمر سوراخ
هوش مصنوعی: تعجب نکن که نور از درون انسان مانند خورشید، دل را با احساسات و آرزوهایش روشن میکند، چرا که مانند قمر که دچار نقص است، دل نیز میتواند دچار غم و حسرت باشد.