شمارهٔ ۴۱
یاری که وداعم ننمود و بسفر رفت
گو رو بسلامت که ز راه تو خطر رفت
تا پیش نظر بود مرا نور بصر بود
نورم ز بصر رفت چو از پیش نظر رفت
آن شوخ جفا پیشه که هیچم بوداعی
ننواخت دم رفتن و از شهر بدر رفت
زد تیر غمی بر دل ریشم که ز زخمش
خوناب جگر بر رخم از دیده تر رفت
او راست چه تیر نظر از ما شد و ما را
قد خم چو کمان شد ز غم و عمر بسر رفت
بس تلخ شد از حنظل هجرش دهن من
یکباره برون از دهنم طعم شکر رفت
ای باد بیاور ز رخش سرمه خاکی
تا سرمه کند نور که نورش ز بصر رفت
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاری که وداعم ننمود و بسفر رفت
گو رو بسلامت که ز راه تو خطر رفت
هوش مصنوعی: دوستی که در زمان سختی کنارم نبود و سفر کرد، برو به سلامت. چون خطر کردن برای من از مسیر تو بیشتر بود.
تا پیش نظر بود مرا نور بصر بود
نورم ز بصر رفت چو از پیش نظر رفت
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو در کنارم بودی، چشمانم روشنایی داشتند. اما وقتی که تو از پیش من رفتی، آن نور هم از من گرفته شد.
آن شوخ جفا پیشه که هیچم بوداعی
ننواخت دم رفتن و از شهر بدر رفت
هوش مصنوعی: آن شخص بازیگوش و بدجنس که به من هیچ توجهی نکرد، هنگام رفتن نه تنها حرفی نزد بلکه از شهر نیز خارج شد.
زد تیر غمی بر دل ریشم که ز زخمش
خوناب جگر بر رخم از دیده تر رفت
هوش مصنوعی: یک تیر غم به دل شکستۀ من اصابت کرد، بهطوری که زخم آن باعث شد خون جگر از چهرۀ من بریزد و چشمانم پر از اشک شود.
او راست چه تیر نظر از ما شد و ما را
قد خم چو کمان شد ز غم و عمر بسر رفت
هوش مصنوعی: او به عنوان یک تیر با نگاهش به ما برخورد کرد و ما در اثر این نگاه، مثل کمانی خم شدیم. غم به ما فشار آورد و عمرمان به سرعت سپری شد.
بس تلخ شد از حنظل هجرش دهن من
یکباره برون از دهنم طعم شکر رفت
هوش مصنوعی: طعم شیرینی از جدایی او در دلم تلخی ایجاد کرده است و احساس میکنم که کلماتم دیگر به راحتی نمیتوانند بیانگر حس دلتنگی و غم من باشند.
ای باد بیاور ز رخش سرمه خاکی
تا سرمه کند نور که نورش ز بصر رفت
هوش مصنوعی: ای باد، بیا و خاکی از چهره او بیاور تا با آن نور را که از دیدگان رفته، سرمه کنم.