گنجور

شمارهٔ ۴

نموده رخش تا جمالی مرا
بدل بسته نقش خیالی مرا
ز هجرش چه نالم که مهرش نمود
زهر ذره راه وصالی مرا
نماید جهان جمله پیش نظر
ز خورشید رویش ظلالی مرا
زبان را چه یارا که گوید جواب
کند از لبش گر سؤالی مرا
ز طاوس حسنش چگویم که دل
ز کف برده پر و بالی مرا
دراین پرده نقش دو کون از رخش
بود در نظر خط و خالی مرا
چه کم گردد از کوثر رحمتش
بکام ار بریزد زلالی مرا
چه نور از تجلی نورش بدل
رسد هر نفس طرفه حالی مرا

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نموده رخش تا جمالی مرا
بدل بسته نقش خیالی مرا
هوش مصنوعی: رخسار زیبای او جلوه‌ای به من نشان داده که در ذهنم حک شده و تصویر آن به یک نقش خیال تبدیل شده است.
ز هجرش چه نالم که مهرش نمود
زهر ذره راه وصالی مرا
هوش مصنوعی: از دوری او چه فریاد بزنم در حالی که محبتش مانند زهر، در من تأثیر گذاشته و راه رسیدن به وصالش را برایم دشوار کرده است.
نماید جهان جمله پیش نظر
ز خورشید رویش ظلالی مرا
هوش مصنوعی: دنیا به خاطر تابش نور خورشیدش، جلوه‌ای از زیبایی را برایم به نمایش می‌گذارد.
زبان را چه یارا که گوید جواب
کند از لبش گر سؤالی مرا
هوش مصنوعی: زبان و کلام چقدر می‌تواند به درستی و توانایی پاسخگو باشد، وقتی که حتی اگر سؤالی از من بپرسند، نمی‌تواند چیزی از لبانم خارج کند.
ز طاوس حسنش چگویم که دل
ز کف برده پر و بالی مرا
هوش مصنوعی: از زیبایی‌های او چه بگویم که دل را از من گرفته و مرا به پرواز درآورده است.
دراین پرده نقش دو کون از رخش
بود در نظر خط و خالی مرا
هوش مصنوعی: در این پرده، تصویر دو جهان از چهره‌ات در نظرم نمایان است و من تنها خطوط و فضاهای خالی را می‌بینم.
چه کم گردد از کوثر رحمتش
بکام ار بریزد زلالی مرا
هوش مصنوعی: اگر رحمت او به من نازل شود، چه چیزی از خیرش کم می‌شود؟
چه نور از تجلی نورش بدل
رسد هر نفس طرفه حالی مرا
هوش مصنوعی: هر لحظه نوری که از تجلی نور او به من می‌رسد، حالتی شگفت‌انگیز را در وجودم به وجود می‌آورد.