شمارهٔ ۳۵
هر سحر کز آن دو چشم جادوست
صد معجزه با کرشمه با اوست
کی ماه ز طلعت تو تابان
کی سرو ز قامت تو دلجوست
چشم سیهت بسرمه سائی
رشک دو هزار چشم جادوست
عالم شود ار ز اشک من آب
غم نیست تراکه آتشت خوست
نه پوست شناسم و نه مغزی
تا عشق تو مغز گشت و من پوست
شب تا سحرم کبوتر دل
بر بام و درت بذکر یاهوست
گر گوهر نظم نور بینی
گوئی بیقین در سخنگوست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر سحر کز آن دو چشم جادوست
صد معجزه با کرشمه با اوست
هوش مصنوعی: هر صبح که آن چشمان سحری به من نگاه میکنند، معجزههای زیادی در کنار زیبایی و دلربایی او وجود دارد.
کی ماه ز طلعت تو تابان
کی سرو ز قامت تو دلجوست
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و جذابیت شخص مورد نظر میپردازد. در اینجا، زیبایی ماه و سرو به اندازهای نورانی و دلانگیز است که با زیبایی و قامت او قابل مقایسه نیست. به عبارتی دیگر، وجود او به قدری خیرهکننده است که دیگر زیباییها در برابرش رنگ میبازند.
چشم سیهت بسرمه سائی
رشک دو هزار چشم جادوست
هوش مصنوعی: چشمان سیاه تو آنقدر زیبا و دلربا هستند که نمیتوان هیچ زیبایی دیگری را با آنها مقایسه کرد، انگار هزاران چشم جادوئی در آن نهفته است.
عالم شود ار ز اشک من آب
غم نیست تراکه آتشت خوست
هوش مصنوعی: اگر دنیا از اشکهای من پر شود، در حالی که غم و اندوهی در آن نیست، تو باز هم آتش خودت را داری.
نه پوست شناسم و نه مغزی
تا عشق تو مغز گشت و من پوست
هوش مصنوعی: من نه به ظاهر خود پی میبرم و نه به عمق وجودم، تا جایی که عشق تو وجود را پر کرده و من تنها در ظاهرم ماندهام.
شب تا سحرم کبوتر دل
بر بام و درت بذکر یاهوست
هوش مصنوعی: در طول شب تا صبح، کبوتر دل من بر بام و در دست دعا و یاد توست.
گر گوهر نظم نور بینی
گوئی بیقین در سخنگوست
هوش مصنوعی: اگر در نظم و شعر زیباییهای خاصی را ببینی، مطمئناً میتوانی بگویی که در سخن خود، هنر و زیبایی نهفته است.