شمارهٔ ۳۴
روی تو که آئینه رخسار تجلیست
تابنده چو خورشید ز انوار تجلیست
هرگز نکند جز تو بدیداربتان میل
هر دیده که آن مایل دیدار تجلیست
مهر تو بهر سینه که جا کرده نهانی
پیداست که گنجینه اسرار تجلیست
گر سر برود در قدم شمع چه پرواش
پروانه بیدل که پرستار تجلیست
محروم نگردان ز نظر گاه جمالت
صاحبنظری را که طلبکار تجلیست
از ثابت و سیاره فزون منزلتش هست
حسنت که متاع سربازار تجلیست
ای گل مشکین خار جفا برجگر نور
کان بلبل دستان زن گلزار تجلیست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روی تو که آئینه رخسار تجلیست
تابنده چو خورشید ز انوار تجلیست
هوش مصنوعی: چهرهی تو مانند آینهای است که زیباییات را نشان میدهد و درخشانتر از خورشید است، چون نور وجودت درخشش زیادی دارد.
هرگز نکند جز تو بدیداربتان میل
هر دیده که آن مایل دیدار تجلیست
هوش مصنوعی: هیچ چشم دیگری جز تو تمایلی به دیدارت ندارد، چرا که هر چشمی که به تجلی تو علاقمند باشد، تنها به تو مینگرد.
مهر تو بهر سینه که جا کرده نهانی
پیداست که گنجینه اسرار تجلیست
هوش مصنوعی: عشق و محبت تو در دل هر کسی که پنهان شده، به وضوح دیده میشود و این نشان از آن دارد که تو همان گنجینهای هستی که رازهای آشکار را در خود جای دادهای.
گر سر برود در قدم شمع چه پرواش
پروانه بیدل که پرستار تجلیست
هوش مصنوعی: اگر سر یک پروانه در کنار شمع بسوزد، این موضوع برای او مهم نیست، زیرا او تنها به زیبایی و درخشندگی شمع توجه دارد و در حقیقت، عاشق تجلی و روشنایی آن است.
محروم نگردان ز نظر گاه جمالت
صاحبنظری را که طلبکار تجلیست
هوش مصنوعی: به کسی که به دیدن زیباییهای تو مشتاق است، اجازه نده که از نظر و نگاه تو محروم شود، زیرا او به دنبال نمایان شدن زیباییهای توست.
از ثابت و سیاره فزون منزلتش هست
حسنت که متاع سربازار تجلیست
هوش مصنوعی: زیبایی تو بالاتر از نجوم و سیارات است، زیرا تو گوهری هستی که در بازار تجلی و ظهور خودت میدرخشی.
ای گل مشکین خار جفا برجگر نور
کان بلبل دستان زن گلزار تجلیست
هوش مصنوعی: ای گل خوشبو و زیبا، جفا و رنجی که بر دل میزنی، مانند خار است. تو درخشش و زیبایی را به باغ میبخشی و بلبلان را به عواطف نغمهسرا سرشار از شگفتی وا میداری.