گنجور

شمارهٔ ۲۰

ای صبح وصال ما ز رویت
وی شام فراق ما ز مویت
خورشید چه غم اگر نشیند
چون نقش قدم بخاک کویت
کو طره پر خم چو چوگان
تا سربسپارمش چه گویت
شبها همه هست دود آهم
تا صبح شرر فشان ز خویت
صد دل بیکی خرام بر بود
چون سرو سهی قد نکویت
شهریست پرانقلاب و آشوب
از نرگس شوخ فتنه جویت
دیگر بخود آنقدر نبالد
گل گر نگرد برنگ و بویت
ای روی بسوی کس نکرده
روی همه کس مدام سویت
تو از همه فارغی و باشند
خلق دو جهان بجستجویت
نشنیده کلامی از دهانت
از هر دهنیست گفتگویت
ساقی قدحی بده که بادا
از باده مدام پر سبویت
نبود عجبی چو نور جانا
گرجان بدهد درآرزویت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای صبح وصال ما ز رویت
وی شام فراق ما ز مویت
هوش مصنوعی: ای صبح وصال تو به خاطر دیدنت، و ای شام فراق ما به خاطر موی تو.
خورشید چه غم اگر نشیند
چون نقش قدم بخاک کویت
هوش مصنوعی: خواص نور همیشه درخشان خورشید، اگر چه بر روی زمین قرار گیرد، نمی‌تواند از زیبایی و ارزش کوی تو بکاهد.
کو طره پر خم چو چوگان
تا سربسپارمش چه گویت
هوش مصنوعی: کجاست آن موى مجعد و زیبا که مانند چوب چوگان است تا سرم را به آن بسپارم، چه می‌گویی؟
شبها همه هست دود آهم
تا صبح شرر فشان ز خویت
هوش مصنوعی: در شب‌ها همه جا پر است از دود و آه من، تا صبح شعله‌ور هستم از یاد تو.
صد دل بیکی خرام بر بود
چون سرو سهی قد نکویت
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و وقار تو، صد دل هم لبخند نمی‌زنند و فقط تو را می‌نگرند، مانند سرو سهی که قد بلندی دارد و همیشه در نظرها جلب توجه می‌کند.
شهریست پرانقلاب و آشوب
از نرگس شوخ فتنه جویت
هوش مصنوعی: شهری پر از انقلاب و آشوب است، به خاطر چشم‌های فریبا و بازیگوش تو که مایه‌ی فتنه و بلوا شده‌اند.
دیگر بخود آنقدر نبالد
گل گر نگرد برنگ و بویت
هوش مصنوعی: دیگر گل نباید به خود ببالد و فخر کند، اگر رنگ و بویش تغییر نکند.
ای روی بسوی کس نکرده
روی همه کس مدام سویت
هوش مصنوعی: ای کسی که به دیگران نگاه نمی‌کنی و همیشه به سمت تو می‌نگرند.
تو از همه فارغی و باشند
خلق دو جهان بجستجویت
هوش مصنوعی: تو از همه چیز بی‌نیازی و تمام مخلوقات جهان در جستجوی تو هستند.
نشنیده کلامی از دهانت
از هر دهنیست گفتگویت
هوش مصنوعی: از هر زبانی، گفتگویی شیرین‌تر از کلام تو وجود ندارد و هیچ صدایی به پای صدای تو نمی‌رسد.
ساقی قدحی بده که بادا
از باده مدام پر سبویت
هوش مصنوعی: ای ساقی، جامی به من بده تا همیشه از شراب پر رنگ تو سیراب شوم.
نبود عجبی چو نور جانا
گرجان بدهد درآرزویت
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد اگر نور یاری از دور برای تحقق آرزوهایت درخشش دارد.