گنجور

شمارهٔ ۱۴

مکن ناصحا منع من از حبیب
که بی گل نیارد بسر عندلیب
منم بلبل و گل رخ دوستان
کجا بلبل از گل نماید شکیب
چه خوش باشد ایام گل در چمن
بهمراه یاران شدن بیرقیب
گه آنجا نشستن گهی خاستن
میان گل و سبزه و عود و طیب
چو دیدار یاران شکفت دل است
الهی شکفت دلم کن نصیب
دلم گرچه ز اغیار بیمار شد
لب یار گشتش علاج و طبیب
چو نور از حبیبان کنون در ذهاب
مرا همزبان عارفست و نجیب

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مکن ناصحا منع من از حبیب
که بی گل نیارد بسر عندلیب
هوش مصنوعی: تو نصیحت نکن که مانع من از محبوبم شوی، چون معشوق بدون گل به بلبل نمی‌رسد.
منم بلبل و گل رخ دوستان
کجا بلبل از گل نماید شکیب
هوش مصنوعی: من بلبل هستم و دوستانم مانند گل هستند، اما بلبل چگونه می‌تواند از گل صبر و آرامش نشان دهد؟
چه خوش باشد ایام گل در چمن
بهمراه یاران شدن بیرقیب
هوش مصنوعی: چه زیباست زمانی که گل‌ها در باغچه شکوفا می‌شوند و با دوستانمان در کنار هم باشیم، بدون هیچ‌گونه حسادت و رقیب.
گه آنجا نشستن گهی خاستن
میان گل و سبزه و عود و طیب
هوش مصنوعی: گاهی در آنجا نشسته‌ام و گاهی برخواسته‌ام، در میان گل‌ها، چمن‌ها، عود و عطرهای خوشبو.
چو دیدار یاران شکفت دل است
الهی شکفت دلم کن نصیب
هوش مصنوعی: وقتی یاران را می‌بینم، دلم گلگون می‌شود. ای خدا، دل مرا نیز شاد و پرطراوت کن.
دلم گرچه ز اغیار بیمار شد
لب یار گشتش علاج و طبیب
هوش مصنوعی: دل من اگرچه به خاطر بیگانگان رنجور شده، لب محبوب به‌عنوان درمان و پزشک آن sickness مشکل من شده است.
چو نور از حبیبان کنون در ذهاب
مرا همزبان عارفست و نجیب
هوش مصنوعی: نور عشق حبیبان به من راهی می‌دهد و اکنون در حال رفتن هستم، هم‌زبان با عارفان و انسان‌های نجیب.