شمارهٔ ۱۳
بلبل که ز عشق گل نالد به گلستانها
شب تا سحر ار نبود از زاریم افغانها
تنها نه همین بلبل نالا بود از دردت
کز دست غمت گل را چاکست گریبانها
با هیچ مسلمانی نگذاشته ایمانی
هندوبچه خالت در غارت ایمانها
گفتم که بسوزانم در مجمر دل عودت
دل رفت کنون از کف زان جودت احسانها
چشمت کند از ابرو چون عزم کمانداری
صد دسته فرو گیرد تیر از صف مژگانها
بس تیر جگر دوزت آید به دل ریشم
دلریش به خون پیوست از کاوش پیکانها
هر عهد که خود بستی آخر همه بشکستی
ای عهدشکن تا کی بشکستن پیمانها
عمری دل غمپرور چون برده به دردت سر
جز درد تواَش دیگر نبود غم درمانها
چون نور کسی یابد طرف حرم وصلت
کز دیده غم سازد او طی بیابانها
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بلبل که ز عشق گل نالد به گلستانها
شب تا سحر ار نبود از زاریم افغانها
هوش مصنوعی: بلبل به خاطر عشق به گل، در باغها شب تا صبح ناله میزند. اگر این نالهها از درد و زاری من نبود، چه فایدهای داشت؟
تنها نه همین بلبل نالا بود از دردت
کز دست غمت گل را چاکست گریبانها
هوش مصنوعی: تنها بلبل نیست که به خاطر غم تو ناله میکند، بلکه گلها نیز از درد تو آسیب دیده و شکاف خوردهاند.
با هیچ مسلمانی نگذاشته ایمانی
هندوبچه خالت در غارت ایمانها
هوش مصنوعی: ما هیچ مسلمانی را نخواهیم یافت که در ایمان خودش تردید داشته باشد و این وابستگی او به پیروان هندویی (هندوبچه) که در حال تضعیف و غارت ایمانها هستند، اثر بگذارد.
گفتم که بسوزانم در مجمر دل عودت
دل رفت کنون از کف زان جودت احسانها
هوش مصنوعی: گفتم که دل خود را با محبت و عشق به تو بسوزانم، اما حالا که از دستم رفتی، دیگر نمیتوانم از لطف و بخشش تو بهرهمند شوم.
چشمت کند از ابرو چون عزم کمانداری
صد دسته فرو گیرد تیر از صف مژگانها
هوش مصنوعی: چشمانت به قدری زیبا و فریبنده است که اگر به حرکت درآید، مانند کمانداری میشود که تیرهای فراوانی را با دقت و هنرمندی از بین مژگانش رها میکند.
بس تیر جگر دوزت آید به دل ریشم
دلریش به خون پیوست از کاوش پیکانها
هوش مصنوعی: تعداد زیادی از تیرهای تو به قلبم میرسد و دلم که شکسته است، به خون آغشته شده از جستجوی این پیکانها.
هر عهد که خود بستی آخر همه بشکستی
ای عهدشکن تا کی بشکستن پیمانها
هوش مصنوعی: تو که هر بار پیمانهایی را که بستهای، شکستهای، تا کی قرار است این کار را ادامه دهی و عهدها را بشکنی؟
عمری دل غمپرور چون برده به دردت سر
جز درد تواَش دیگر نبود غم درمانها
هوش مصنوعی: عمر طولانی من پر از غم بوده و مانند بردهای شدهام که تنها درد تو را تحمل کرده و هیچ درمانی جز این درد برایم وجود ندارد.
چون نور کسی یابد طرف حرم وصلت
کز دیده غم سازد او طی بیابانها
هوش مصنوعی: زمانی که کسی به نور و روشنی عشق و وصال میرسد، دیگر غم و اندوه را فراموش میکند و به راحتی از مشکلات و موانع عبور میکند.