گنجور

شمارهٔ ۱۲

ساقی بیا در جام کن آنباده گلفام را
تا ریشه از دل برکنم خار غم ایام را
پنهان ز مردم تا بکی نوشم بزیر خرقه می
بی پرده خواهم تا چو جم در دست گیرم جام را
جز خاراند و هم بدل نگذاشت از شادی گل
آن به که آتش در زنم خاشاک ننگ و نامرا
جائیکه با طنبور و نی قاضی و مفتی خورده می
چون محتسب افتد بپی رندان دردآشام را
این سجده تو دمبدم سرگشته پیش هر صنم
توحید خواهی جز یکی بشکن همه اصنام را
چون نور بر آرام دل بودم دلارامی هوس
آخر دلارام آن شدم کز دل ببرد آرام را

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقی بیا در جام کن آنباده گلفام را
تا ریشه از دل برکنم خار غم ایام را
هوش مصنوعی: ای ساقی، بیا و در جام خود، آن شراب خوش‌رنگ و خوشبو را بریز تا من بتوانم غم‌ها و دردهای روزگار را از دل خود بیرون بکشم.
پنهان ز مردم تا بکی نوشم بزیر خرقه می
بی پرده خواهم تا چو جم در دست گیرم جام را
هوش مصنوعی: تا کی باید از مردم پنهان باشم و در زیر این عبا شراب بنوشم؟ می‌خواهم بدون هیچ پرده و مانعی، مانند جم، جام را در دست بگیرم.
جز خاراند و هم بدل نگذاشت از شادی گل
آن به که آتش در زنم خاشاک ننگ و نامرا
هوش مصنوعی: برای من بهتر است که به جای شادی و خوشحالی، آتش به جان خود بیفکنم و از خاشاک و بی‌ارزشی خود شرف و نام نبرم.
جائیکه با طنبور و نی قاضی و مفتی خورده می
چون محتسب افتد بپی رندان دردآشام را
هوش مصنوعی: در جایی که قاضی و مفتی برای شنیدن نی و طنبور نشسته‌اند و مشغول لذت بردن از موسیقی‌اند، در آنجا محتسب نمی‌تواند به رندان و خوشگذرانان اجازه ندهد که از شراب و لذت‌های زندگی بهره‌مند شوند.
این سجده تو دمبدم سرگشته پیش هر صنم
توحید خواهی جز یکی بشکن همه اصنام را
هوش مصنوعی: در هر بار که سجده می‌کنی، با شگفتی به هر مجسمه و idol (صنم) نگاه می‌کنی. اگر به دنبال یکتایی هستی، همه‌ی این نمادها و بت‌ها را بشکن و تسلیم یکیت کن.
چون نور بر آرام دل بودم دلارامی هوس
آخر دلارام آن شدم کز دل ببرد آرام را
هوش مصنوعی: زمانی که آرامش دل همچون نوری بر من تابید، در پی لذت و خوشی بودم. اما سرانجام آن لذت و خوشی به سمت دلم آمد و آرامش را از من گرفت.