گنجور

شمارهٔ ۹۹

بدل این نکته از جان می تراود
که جان از لعل جانان می تراود
گرم هندوی خالش راه دین زد
ز کفر زلفش ایمان می تراود
بود بحر معانی هر بیانی
کز آن لعل درافشان می تراود
بدل صد ساله تیری کز تو دارم
هنوزش خون ز پیکان می تراود
نیفشانید دامان سرشکم
کز آن صد بحر عمان می تراود
بجز نور علی آن کیست کامروز
ز کلکش آب حیوان می تراود

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدل این نکته از جان می تراود
که جان از لعل جانان می تراود
هوش مصنوعی: این نکته از درون من برمی‌خیزد که وجود من از زیبایی محبوبم نشأت می‌گیرد.
گرم هندوی خالش راه دین زد
ز کفر زلفش ایمان می تراود
هوش مصنوعی: اگر در خال گرم هندو نشانه‌ای از دین باشد، از زلف او ایمان و باور به وجود می‌آید و از کفر فاصله می‌گیرد.
بود بحر معانی هر بیانی
کز آن لعل درافشان می تراود
هوش مصنوعی: تمام معانی در عمق دریایی نهفته‌اند که از آن، گوهرهای زیبا و درخشان به ظهور می‌رسند.
بدل صد ساله تیری کز تو دارم
هنوزش خون ز پیکان می تراود
هوش مصنوعی: من هنوز زخم عمیقی را که از تیر تو در دل دارم، احساس می‌کنم و هر لحظه خون آن زخم جاری است.
نیفشانید دامان سرشکم
کز آن صد بحر عمان می تراود
هوش مصنوعی: دست از گریه و اشک بکشید، زیرا از آن، آب و خون زیادی به راه خواهد افتاد.
بجز نور علی آن کیست کامروز
ز کلکش آب حیوان می تراود
هوش مصنوعی: جز نور علی، امروز کسی نیست که از جذبه‌اش آب حیات جاری شود.