شمارهٔ ۹۴
ساقس بقدح چه میکنی راح
لعل تو بس است راح اقداح
این راح که از لب تو نوشیم
گنجینه روح راست مفتاح
مائیم که بهر گوهر وصل
گردیده ببحر عشق سیاح
برخاستم از بساط اجسام
بنشسته ببارگاه ارواح
ز اقلیم صور شده مسافر
در کلک معانی ایم سیاح
بردیم برون ز بحر کشتی
بی منت ناخدا و ملاح
ما را بزجاجه دل و جان
خود نور علی بس است مصباح
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ساقس بقدح چه میکنی راح
لعل تو بس است راح اقداح
هوش مصنوعی: ای ساقی، چرا با یکی از جامها، مشغول هستی؟ کافی است که لبخند تو را ببینم و از آن لذت ببرم.
این راح که از لب تو نوشیم
گنجینه روح راست مفتاح
هوش مصنوعی: این راهی که از لب تو مینوشیم، حقیقتاً گنجینهای از روح است و کلید ورود به آن.
مائیم که بهر گوهر وصل
گردیده ببحر عشق سیاح
هوش مصنوعی: ما کسانی هستیم که برای رسیدن به ارزش واقعی عشق، به دریای عشق سفر کردهایم.
برخاستم از بساط اجسام
بنشسته ببارگاه ارواح
هوش مصنوعی: از دنیای مادی و جسمانی جدا شدم و به دنیای روحانی و معنوی رسیدم.
ز اقلیم صور شده مسافر
در کلک معانی ایم سیاح
هوش مصنوعی: از سرزمین خیال به سفر در آمدهام و در دنیای معانی به جستجو میپردازم.
بردیم برون ز بحر کشتی
بی منت ناخدا و ملاح
هوش مصنوعی: ما کشتی را بدون نیاز به کمک ناخدا و ملوان از دریا به بیرون آوردیم.
ما را بزجاجه دل و جان
خود نور علی بس است مصباح
هوش مصنوعی: نور علی برای دل و جان ما همچون چراغی است که کافی است و ما را روشن میکند.