گنجور

شمارهٔ ۸۹

دوش رندی بخرابات مرا فاش بگفت
کز چه رو شیشه می کرده ای در خرقه نهفت
خرقه بر تن بدر و شیشه می فاش بنوش
هیچ پروا مکن از زاهدی افسانه که گفت
در گلستان جهان تا که فلک یاد دهد
هرگز ای گل چو گل روی تو یک گل نشکفت
دل ما را که نباشد بجهان مثل و قرین
گرچه یکتاست بود روز و شبش یاد تو جفت
زآمد و رفت خیال رخ دلجوی مهی
یکشبم تا بسحر دیده بیدار نخفت
غیر نور علی آن ناظم دیوان سخن
نظم دربار بدینگونه که گفت و که شنفت؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش رندی بخرابات مرا فاش بگفت
کز چه رو شیشه می کرده ای در خرقه نهفت
هوش مصنوعی: شب گذشته، شخصی عارف و ماهر در میخانه به من گفت که چرا رازهایت را در گریه و زاری پنهان کرده‌ای و در دلتنگی خود سخنی نمی‌گویی.
خرقه بر تن بدر و شیشه می فاش بنوش
هیچ پروا مکن از زاهدی افسانه که گفت
هوش مصنوعی: لباس درویشی را به تن کن و قدح شراب را بی‌پروا بنوش، نگران نصیحت‌های زاهدانی که داستان‌هایی می‌گویند نباش.
در گلستان جهان تا که فلک یاد دهد
هرگز ای گل چو گل روی تو یک گل نشکفت
هوش مصنوعی: در باغ جهان، تا زمانی که آسمان (سرنوشت) به یاد آوری نکند، هرگز ای گل، مانند تو گلی نخواهد شکفت.
دل ما را که نباشد بجهان مثل و قرین
گرچه یکتاست بود روز و شبش یاد تو جفت
هوش مصنوعی: دل ما را در این جهان همتایی نیست و هیچ چیز نمی‌تواند به اندازه یاد تو برای ما ارزشمند باشد. روز و شب ما تنها در خاطرات تو معنا پیدا می‌کند.
زآمد و رفت خیال رخ دلجوی مهی
یکشبم تا بسحر دیده بیدار نخفت
هوش مصنوعی: روی دلنشین ماه را در خیال خود دیدم که با آمدن و رفتنش، همه شب مرا بیدار نگه داشت و نتوانستم بخوابم.
غیر نور علی آن ناظم دیوان سخن
نظم دربار بدینگونه که گفت و که شنفت؟
هوش مصنوعی: غیر از نور علی، چه کسی می‌تواند در این دیوان شعر، نظم دربار را به این شکل بگوید و بشنود؟