گنجور

شمارهٔ ۸۷

گرچه گستاخیست هر دم آمدن بر در گهت
آیم و روبم بمژگان کحل از خاک درت
دسترس گر نبودم بر پای بوست بس همین
کایم و بوسم نهانی آسمان در گهت
کی دل از چاه زنخدانت برون آید که هست
صد هزاران یوسف مصری گرفتار چهت
مه چسان از مهر گیرد نور هر شب بر فلک
مهر هم ز انسان بگیرد نور هز روز از مهت
از رخت نور علی افروخته تا شمع دل
دل بود پروانه آتش بجان والهت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرچه گستاخیست هر دم آمدن بر در گهت
آیم و روبم بمژگان کحل از خاک درت
هوش مصنوعی: با وجود اینکه هر بار آمدن به در خانه‌ات جسارت به حساب می‌آید، اما من با چشمانم که مانند سرمه‌ای از خاک در خانه‌ات است، به سمت تو می‌آیم و خود را به تو نزدیک می‌کنم.
دسترس گر نبودم بر پای بوست بس همین
کایم و بوسم نهانی آسمان در گهت
هوش مصنوعی: اگر به تو دسترسی نداشتم و نتوانستم پای تو را ببوسم، پس همین قدر که از دور بتوانم تو را ببوسم و آسمان را در مقام تو ببیند، برایم کافی است.
کی دل از چاه زنخدانت برون آید که هست
صد هزاران یوسف مصری گرفتار چهت
هوش مصنوعی: هیچ‌وقت دل نمی‌تواند از جذابیت و زشتی چهره‌ات رها شود، زیرا هزاران یوسف زیبا هم تحت سحر چشمان تو در اسارت هستند.
مه چسان از مهر گیرد نور هر شب بر فلک
مهر هم ز انسان بگیرد نور هز روز از مهت
هوش مصنوعی: چگونه ماه از محبت نور می‌گیرد، هر شب بر آسمان؟ مهر هم از انسان نور می‌گیرد، هر روز از محبت تو.
از رخت نور علی افروخته تا شمع دل
دل بود پروانه آتش بجان والهت
هوش مصنوعی: چهره‌ات چون نوری درخشنده است که دل را روشن می‌کند و تا زمانی که عشق و دل‌باختگی در وجودم وجود دارد، من همچنان به شوق تو می‌سوزم و به دور تو می‌چرخم مانند پروانه‌ای که به شمع نزدیک می‌شود.