شمارهٔ ۷۷
یوسف مصر دلم از چه ز کنعان بگذشت
صبح وصلم بدمید و شب هجران بگذشت
از حرم هرکه درآمد بدر دیر مغان
کفر زلف تو بدید از سر ایمان بگذشت
هرکه بگشاد برخسار تو جانا نظری
چون من بیدل حیران شد و از جان بگذشت
ای بسا جان مقدس که شدش خاک نشین
سرو ناز تو براهی که خرامان بگذشت
هرکه بگشاد برخسار تو جانا نظری
همچو من بیدل و حیران شده از جان بگذشت
عاشقان را سرو سامان شده تا نور علی
در ره عشق بتان از سرو سامان بگذشت
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یوسف مصر دلم از چه ز کنعان بگذشت
صبح وصلم بدمید و شب هجران بگذشت
هوش مصنوعی: دل من مانند یوسف از سرزمین کنعان به سوی وصال معشوق رفته است. صبح عشق دمید و شب دوری به پایان رسید.
از حرم هرکه درآمد بدر دیر مغان
کفر زلف تو بدید از سر ایمان بگذشت
هوش مصنوعی: هر کس که از حرم خدا خارج شد و به میخانه مغان رسید، با دیدن زلف تو، کفر را از روی ایمان پشت سر گذاشت.
هرکه بگشاد برخسار تو جانا نظری
چون من بیدل حیران شد و از جان بگذشت
هوش مصنوعی: هر کسی که به چهره تو، ای دوست، نگاهی بیاندازد، همچون من دلباخته و حیران میشود و از محبت تو به جایی میرسد که جانش را فدای تو میکند.
ای بسا جان مقدس که شدش خاک نشین
سرو ناز تو براهی که خرامان بگذشت
هوش مصنوعی: بسیاری از جانهای پاک و معصوم به خاطر عشق به زیبایی و دلربایی تو، به خاک سپرده شدند و در مسیری که تو با ناز و فخر راه رفتی، آرام و بیصدا گذشتند.
هرکه بگشاد برخسار تو جانا نظری
همچو من بیدل و حیران شده از جان بگذشت
هوش مصنوعی: هر کسی که به چهره تو، ای عزیز، نگاهی بیندازد، مانند من بیخود و حیران میشود و حتی از جانش نیز میگذرد.
عاشقان را سرو سامان شده تا نور علی
در ره عشق بتان از سرو سامان بگذشت
هوش مصنوعی: عاشقان به جایگاه و حال خوبی رسیدهاند، تا زمانی که نور علی (روشنی و حقیقت) در مسیر عشق، از آن حالت و وضعیت عبور کرد.