گنجور

شمارهٔ ۶۶

ما را که بجز بر رخ خوبت نظری نیست
جز خاک کف پای تو کحل البصری نیست
شاها ز عطای تو کجا چشم بپوشم
هر چند ترا بر دل مسکین نظری نیست
چون مرغ دل از گوشه بام تو نخیرد
کز سنگ رقیبان دگرش بال و پری نیست
دل را که بخوان غم عشقت شده مهمان
جز مائده درد بجان ما حضری نیست
نخلی است محبت که زهر دل که بروید
جز محنت و اندوه غمش باروری نیست
زاهد ز چه تکذیب کنی باده کشان را
هیچت مگر از مخبر صادق خبری نیست
از دیده معنی نظری کن که به بینی
جز نور علی در دو جهان جلوه گری نیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما را که بجز بر رخ خوبت نظری نیست
جز خاک کف پای تو کحل البصری نیست
هوش مصنوعی: ما فقط به چهره زیبایت نگاه می‌کنیم و جز این، به چیز دیگری توجهی نداریم. در واقع، جز خاک پای تو چیزی برای ما مهم نیست و دیدن هیچ چیز دیگری برایمان امکان‌پذیر نیست.
شاها ز عطای تو کجا چشم بپوشم
هر چند ترا بر دل مسکین نظری نیست
هوش مصنوعی: ای شاه، چگونه می‌توانم از بخشش‌های تو چشم‌پوشی کنم، هرچند که تو به دلِ ناتوان من توجهی نداری.
چون مرغ دل از گوشه بام تو نخیرد
کز سنگ رقیبان دگرش بال و پری نیست
هوش مصنوعی: زمانی که دل مثل پرنده‌ای از گوشه بام تو پرواز نمی‌کند، به این معناست که از سنگ‌های رقیبان دیگر، بال و پرش را ندارد.
دل را که بخوان غم عشقت شده مهمان
جز مائده درد بجان ما حضری نیست
هوش مصنوعی: دل را که بخوانی، غم عشق تو به خانه‌اش آمده و جز درد و رنج، چیزی برای ما در دسترس نیست.
نخلی است محبت که زهر دل که بروید
جز محنت و اندوه غمش باروری نیست
هوش مصنوعی: محبت مانند درختی است که اگر از دل زهرآگین و دردناک نشأت بگیرد، تنها اندوه و رنج به بار می‌آورد و نتیجه‌ای جز محنت نخواهد داشت.
زاهد ز چه تکذیب کنی باده کشان را
هیچت مگر از مخبر صادق خبری نیست
هوش مصنوعی: ای زاهد، چرا باده‌نوشان را انکار می‌کنی؟ آیا خبر راست و درستی دربارهٔ آن‌ها نداری؟
از دیده معنی نظری کن که به بینی
جز نور علی در دو جهان جلوه گری نیست
هوش مصنوعی: از نگاه خود به حقیقتی بنگر که جز نور علی در دو جهان، چیز دیگری دیده نمی‌شود.