گنجور

شمارهٔ ۴۵

تن رها کن همچو ما جانی طلب
جان و تن در باز و جانانی طلب
درد اگر داری بیا دردی بنوش
از طبیب درد درمانی طلب
خاطر مجموع اگر خواهی بیا
حلقه زلف پریشانی طلب
اعتباری نیست بر دور جهان
رو سر خود گیر و سامانی طلب
تا بکی باشی به بند این و آن
این وآن بگذار و عرفانی طلب
خوش درآ در میکده رندانه وار
نزد سید ذوق رندانی طلب
بر در میخانه چون نور علی
کفر را بگذار و ایمانی طلب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تن رها کن همچو ما جانی طلب
جان و تن در باز و جانانی طلب
هوش مصنوعی: بدن را رها کن و مانند ما، روحی را جستجو کن. جان و تن را در راهی آزاد کن و در پی محبوبی بگرد.
درد اگر داری بیا دردی بنوش
از طبیب درد درمانی طلب
هوش مصنوعی: اگر دردی را احساس می‌کنی، بیاید و از طبیب درد، درمانی را بخواه.
خاطر مجموع اگر خواهی بیا
حلقه زلف پریشانی طلب
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی دل و خاطر خود را جمع کنی، به دنبال حلقه‌ای از زلف‌های پریشان برو.
اعتباری نیست بر دور جهان
رو سر خود گیر و سامانی طلب
هوش مصنوعی: به ارزش و اهمیت دنیا اعتباری نیست؛ پس بر خودت تمرکز کن و به دنبال نظم و ترتیب در زندگی‌ات باش.
تا بکی باشی به بند این و آن
این وآن بگذار و عرفانی طلب
هوش مصنوعی: تا کی می‌خواهی به بند دیگران وابسته باشی؟ از این وابستگی‌ها رها شو و به دنبال شناخت عمیق‌تری از خود و حقیقت زندگی بگرد.
خوش درآ در میکده رندانه وار
نزد سید ذوق رندانی طلب
هوش مصنوعی: به میکده وارد شو و به شیوه‌ای دلنشین نزد کسی که اهل هنر و ذوق است، برای لذت بردن از زیبایی‌ها و نوشیدن شادابی برو.
بر در میخانه چون نور علی
کفر را بگذار و ایمانی طلب
هوش مصنوعی: در کنار درب میخانه، مانند نور علی، از کفر و نفی فاصله بگیر و به دنبال ایمانی خالص باش.